یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

تحول بنیادین در آموزش وپرورش


عزت اله مهدوی،روزنامه آرمان،28 دی ماه 92

1-آموزش وپرورش نوین در ایران به دنبال نوعی تغییر نگرش در جهت باز سازی سیاسی واجتماعی جامعۀ استبداد زده و بیمار واستعمار زده ورنجور عهد قاجاریه شکل گرفت.بسیاری از نواندیشان آن دورۀ مهم تاریخی، این نهاد اجتماعی را دروازه ای برای ورود به تحولات کیفی وکمی می شمردند.البته  مبلغان سیاسی ومذهبی اروپایی نیز بیش از متفکران ما در این زمینه متفطن بودند.اما اغراق در سهم آنها درجهت دادن به روند تأسیس  مدارس، خصوصاً در جامعۀ بشدت سنتی آن روز ایران ،خیلی وجه تاریخی وواقعی ندارد،لازم است بدانیم رهبران فکری و مذهبی با نفوذ آن دوره از روند رو به رشد این نظام جدید در بسیاری از مواقع حمایت جدی می کردند.تا اینکه در دوره پهلوی اول جریان دولتی سازی مدارس شدت گرفت وحکومت ،از مدارس ابزاری ساخت تا  انتظارات خود را برای تغییر شکل ومحتوای جامعه ،تعمیق ببخشد. بی شک آنها با بودجه وامکاناتی که به این بخش تخصیص دادند توانستند به لحاظ کمی انحصار دولتی را تحکیم نمایند.به این طریق آموزش نوین که در جهت اصلاح جامعه و وسیله ای برای آگاهی اجتماعی شمرده می شد،تبدیل شد به ابزاری برای مهار ونظم بخشی در جهت برنامه های حکومتی.از همین جا افول آموزش وپرورش آغاز شد.تنظیم آموزش با عقربۀ بازارِ مصرف وبرقراری نظام عرضه وتقاضا بر شدت افول این نهاد مردمی افزود.ما نیاز داریم یک بار دیگر دولت در نوع حضور خود در چرخۀ تعلیم وتربیت غور نماید وبا باز تعریف نهادهای مردمی وتهیه نقشه راهی که ادارۀ مدارس به عهدۀ نهاد های مردم نهاد باشد،هر چه زودتر به این وضعیت مبهم خاتمه دهد.لازم است بدانیم تأمین بودجه آموزش همگانی رایگان هیچ منافاتی با تقویت این نهادهای مردمی ندارد.خصوصاً آنکه قانون اساسی نیز دولت ها را ملزم به این رویه کرده است.

2- نهاد آموزش وپرورش در وضعیت فعلی به کوهی صعب العبور می ماند که مسئولین آن ،هربار از یک قسمت شروع می کنند،هنوز نقشه پازل مانندی تهیه نشده که همگان بفهمند  و از نمای بالا ببینند که چه تحولی در حال رخ نمودن است و هر اقدامی مربوط به کدام قسمت نقشه است .مثلاً طرح آموزش شنا(سباح)   درمقطع ابتدایی ویا خصوصی سازی پیش دبستانی کجای تحول بنیادین قرار داشته وچه نتایجی به بار آورده؟ من نمی پردازم به طرح "مدرسه قرآن" که محترم است وموضوعیت جدی دارد. اما باید یاد آور شوم  که این طرح که شاه بیت تحولات بنیادین است چگونه در" چرخۀ اجرای بد"،نوعی احساس بدبینی ایجاد نموده .( در سایت اطلاع رسانی  وزارتخانه، مروری بر پروژه های بنیادین فرمایید تا مطلب دستگیرتان شود.) . به نظر می رسد که نوع تفسیر وتعبیر هر تیمی که به مسند مسئولیت می رسد ،در این مسئله مهم است و هنوز از یک الگوی فنی و تخصصی ایجاد تغییرات پایدار پیروی نمی شود.داستان کوه وکوره راه ونقشه،باقی است.

3-چگونه از تحولات کیفی وعظیم سخن بگوییم تا زمانی که بودجۀ آموزش وپرورش به اندازۀ پرداخت حقوق کارمندانش است؟ وسهمی ناچیز برای حفظ وبهینه سازی اماکن آموزشی وگسترش فعالیت های پرورشی وتربیتی و پژوهشی در نظر گرفته می شود. حال آنکه عمدۀ بار تحولی "سند تحول بنیادین آموزش وپرورش "بر پایه های امور کیفی آموزش و تقویت بنیادهای شخصیت سازی دانش آموزان وانجام فعالیت هایی برای توانمند سازی کارمندان ومربیان ،گذاشته شده است.

4- سلسله مراتب عمودی در آموزش وپرورش ،بسیاری از معلمان را بی انگیزه کرده است.در اینجا نمی پردازم به ضرورت تشکل ها ، که به قول وزیر محترم آموزش وپرورش "پتانسیل کارشناسی"دارند.در اینجا نمی پردازم به فعالیت طاقت فرسای تشکل های صنفی معلمان،که به قول آن بزرگوار ،در پشت "گسل"وزارتخانه زمینگیر شده اند.اساساً برای ضرورت وجودی این نهادها استدلال نمی کنم. اظهر من الشمس است که می توانند در باز گرداندن انگیزه برای معلمان مثمر ثمر باشند،البته احیای آنها برای دولت تدبیر وامید بی هزینه نیست. در اینجا اشاره می کنم به کارکرد های ضعیف شورای معلمان در مدارس و سهم آنها در هدایت فعالیت مدارس و البته مناطق وادارات کل.و البته در این باره تقصیر یا قصوری متوجه معلمان نیست سازو کار موجود ،معیوب است.جا دارد بررسی کنیم درسایت های رسمی و مطبوعات وزارتخانه ای وادارات تابعه، که سهم معلمان برای اظهار نظر چه وزنی دارد؟ در جایی که هنوز مدارس دولتی ازاشتراک منظمی در مجلات  وروزنامه های مربوط به تعلیم وتربیت برخوردار نیستند.به هر ترتیب مناسبات فعلی حاکم بر روابط معلمان و مسئولان آموزش وپرورش نیاز به دگرگونی دارد.

5- تغییر نگاه به آموزش وپرورش ،نه تنها الزامی وضروری می نماید، بلکه حیات دینی وملی ما به احیاء وتقویت وبروزآوری آن وابسته است.اما چرا فریاد های این غریق را جدی نمی گیرند؟شاید بخاطر آن است که چیزی جز آنچه گفته می شود به رؤیت می رسد.در جایی که یک وزارتخانه چند ده هزار نیروی مازاد دارد،چگونه چند ده هزار کمبود نیرو می تواند داشته باشد؟ به طوری که پرداخت حق التدریس آنها هم به تاخیر می افتتد و سامان دهی کلاسها تا اول مهر از هفت خوان رستم هم دشوار تر بنماید؟یا در مقیاسی کوچکتر وساده تر وقتی فعالیت های مربوط به آزمونها ی تستی پیشرفت تحصیلی که توسط قسمتهایی از بدنۀ این وزارتخانه انجام می پذیرد،قابل مقایسه با آزمونهای موسسات خصوصی نیست ،چگونه تغییر نگاه امکان پذیر می شود.در خیلی از مدارس (خصوصاً دبیرستان ها)،هنوز برای هر معلم در هفته ساعتی در نظر گرفته نشده که به ملاقات اولیای دانش آموزان اختصاص بیابد،چه می گویم ؟اتاق مناسبی برای این منظور وجود ندارد.بزرگان آموزش وپرورش در رسانه ها بخوبی پوشش می گیرند،به هر مناسبتی،چرا جامعه و سایر عوامل مؤثر در این زمینه را نمی توانند متقاعد کنند؟که اول باید بودجه آموزش وپرورش بسته شود بعد سایرین. همه می دانیم که فشار بر اقشار جامعه برای تأمین هزینه های مدرسه فرزندانشان طاقت فرساشده است، در این باره باید فکری کرد.تعاملات مالی مدیران مدارس با اولیای دانش آموزان همواره ،هر دو طرف را آزرده است.


http://armandaily.ir/?News_Id=65878

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد