یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

مهر و مدرسه

محمد روزبهانی

عضو شورای نویسندگان سخن معلم

 

سی و چند سال است، اول مهر که می شود احساس خاصی به سراغم می آید! دوازده سال اولش که دانش آموز بودم و بعدش هم که معلم! برای من از موقعی که یادم می آید اول مهر ، اول سال نو است. بیشتر مردم اول فروردین هر سال برایشان آغاز سال جدید است. اما نوروز من مهر بود و شروع سال تحصیلی و دید و بازدید مدرسه ! زندگی من در همه این سال ها با مهر و مدرسه گره خورده است. بدون این دو، هویتم پاک می شود. من با مهر و مدرسه تعریف می شوم. دنیای من بیشترش همین است. مهر و مدرسه را اگر از تاریخ زندگی من بگیرند چه چیز از آن باقی خواهد ماند ! مثلا تصور کنید که تاریخ ایران را از ایران بگیرند. اصلا خاطرات من با مهر و مدرسه شروع می شود و پایان می یابد. خاطرات خوب و بد با هم. همه خاطراتم از مهر و مدرسه که خوب نیست، بد هم دارد. یعنی درهم است. اصلا خاطرات باید هم درهم باشد، نمی شود که همه ی خاطرات خوب باشند! و اما در بیشتر این سال ها این سوالات همیشه در ذهنم بوده و هنوز هم هست، که چرا هر سال جدید تحصیلی درست تکرار سال قبل است؟ چرا هنوز هم همان گونه که سی و چند سال پیش بوده و عمل می شده، عمل می شود ؟ چرا از تغییر و تحول در مدرسه ها خبری نیست؟ روش تکراری، مگر نتیجه ی تکراری ندارد؟ پس چرا ما هنوز با شروع سال جدید تحصیلی دوباره همان روش ها را تکرار می کنیم؟

نمی دانم شاید من سوالات بی ربطی از خودم می پرسم! شاید هم بایست همین جور باشد و عمل شود! اما برای من که نزدیک به چهار دهه از عمرم را در مدرسه سپری کرده ام و تمام زندگی و خاطراتم به نوعی به مدرسه گره خورده ، قابل فهم نیست. بارها با خودم فکر می کنم که ای کاش سال تحصیلی جدید، واقعا سال نویی باشد و نه تکرار سال های گذشته. اما وقتی که می آید و شروع می شود، می فهمم که نه خیر، باز هم مانند سال قبل است. خبری از چیز جدیدی نیست. این قسمت خاطرات بد من از مدرسه و نظام آموزشی است.
به نظر من ، نظام آموزشی  و مدرسه باید پیش تاز استفاده از تکنولوژِی و نو آوری در یک کشور باشد. اما در کشور ما چطور؟ بعد از همه جا، بعدش نوبت مدرسه است. ای کاش مدرسه ها واقعا پیش تاز یادگیری برای دانش اموزان بودند. باز هم مهر که می شود، آرزو و رویای من نیز زنده می شود.

رویای این که نظام آموزشی و مدارس ما همیشه جلوی جامعه حرکت کنند نه عقب تر از جامعه...

 

آموزش مهارت‌های برخورد با آسیب‌های اجتماعی در مدارس

محمد روزبهانی
منبع:  روزنامه ابتکار 19 شهریور 93



افراد از بدو تولد با روش‌های گوناگون و توسط نهادهای مختلف، اجتماعی می‌شوند. فرد درست بعد از تولد شروع به یادگیری هنجارها، ارزشها و شیوه ی زندگی مورد نظر جامعه می‌کند. این یادگیری از خانواده شروع می‌شود، به مرور توسط گروه دوستان، مدرسه و رسانه‌ها افزایش می‌یابد. هر فردی بعد از تولد نیاز به یکسری آموزشهای اساسی دارد تا بتواند در جامعه به درستی و راحتی زندگی کند. خانواده از همان ابتدا فرد را با آموزش‌هایی آشنا می‌کند که به نظر اعضایش، ضروری اند. اما در جوامع امروزی تنها آموزش‌های اجتماعی و فرهنگی خانواده برای فرد کافی نیست، بلکه لازم است که سایر نهادها، بخصوص نهاد آموزش و پرورش، آموزش‌های مکمل برای زندگی در اجتماع را به طور مستقیم و غیر مستقیم به فرد ارائه دهد. در کشور ما نهاد آموزش و پرورش تا سطح دبیرستان این خدمات و آموزشها را به صورت رایگان به کودکان و نوجوانان ارائه می‌دهد.  
ادامه مطلب ...

اعتیاد ناهنجاری یا بحران اجتماعی!


 منبع: روزنامه صمت15 شهریور 93 صفحه 10

از دیدگاه متخصصان جامعه شناسی هر گاه یک ناهنجاری اجتماعی  در یک جامعه به گونه ای باشد که از حالت طبیعی و نرمال خودش خارج شود، می گویند به آسیب اجتماعی تبدیل شده است و اگر همین آسیب اجتماعی را چاره ای برایش اندیشیده نشود به مرور به یک مسئله ی اجتماعی و در نهایت به بحران اجتماعی و فروپاشی اجتماعی در همان عرصه منجر می شود.به عنوان نمونه طلاق یا اعتیاد در هر جامعه ای وجود دارد و به عنوان یک ناهنجاری  محسوب می گردد. اگر  طلاق یا اعتیاد از حالت طبیعی همان جامعه که یک درصد مشخصی است کمی بیشتر مشاهده گردد،متخصصین  آنرا یک آسیب اجتماعی تلقی می کنند و به دنبال راهی برای این مشکل و آسیب می گردند.در صورت بر طرف نشدن و یا کاهش میزان آسیب و حتی رشد ان اعلان به وجود امدن یک مسئله ی اجتماعی را دارند و ان زمانی است که تقریبا اکثریت افراد یک جامعه با کمی دقت می توانند بودن این مسئله ی اجتماعی را بدون داشتن هیچ گونه تخصصی بفهمند. مشکل زمانی بسیار حاد می شود که یک مسئله ی اجتماعی به سمت تبدیل شدن به بحران اجتماعی در همان زمینه پیش می رود و یا آن  مسئله به یک بحران تبدیل شده است. ان وقت است که قریب به اتفاق افراد یک جامعه از یک نابهنجاری  دچار مشکل و دردسر می شوند و بر زندگیشان تاثیر مسقیم یا غیر مستقیم دارد. در حال حاضر با کمی دقت می توان فهمید که اعتیاد در جامعه ی ما نه یک آسیب و مسئله ی اجتماعی، که یک بحران اجتماعی است. گواه این ادعا آمارهای رسمی و بعضا غیر رسمی است که وضعیت اعتیاد و مشکلات ناشی از ان را توضیح می دهد. مثلا در جدیدترین خبر در این مورد آمار زندانیان کشور است که بنا به گفته ی...... بیش از 75 درصد از زندانیان کشور را زندانیان مواد مخدر تشکیل می دهند و یا در نهاد ها و سازمانهای مسئول  مختلف صحبت از بیش از 2 یا سه میلیون معتاد در کشور می شود.  این امار را اگر به واقعیت نزدیک بدانیم می توان گفت که جامعه ما در زمینه ی اعتیاد با بحران اجتماعی درگیر است. اگر هر معتاد در یک خانواده 4 نفره زندگی کند، جمعیت 3 میلیونی معتادین را در 4ضرب کنیم می شود 12 میلیون نفر از جمعیت کشور  که به طور مستقیم و روزانه با این مشکل و بحران اجتماعی دست به گریبان هستند. این دوازده میلیون نفر در ارتباطات اجتماعی و خانوادگی خود بر جمعیتی دو برابر خودشان تاثیر گذار هستند که جمعا در حدود 30 تا 35 میلیون نفر می شوند . تقریبا نزدیک به نصف جمعیت کشورمان را شامل می شود را تحت تاثیر قرار می دهند و به شکلهای مختلف متاثر می کنند. آیا این  مسئله ی اجتماعی به یک بحران فراگیر اجتماعی تبدیل نشده است؟ به جرات می توان گفت که موضوع اعتیاد امروز در کشور یک چالش مهم اجتماعی است که جامعه ی ما با آن روبروست و به یک بحران اجتماعی تبدیل شده که باید هر چه سریعتر به آن پرداخت. البته تا امروز تلاشهای بسیاری از طرف نهادها و سازمانهای مرتبط و حتی غیر مرتبط برای رفع این چالش انجام شده است اما  هیچگونه مشکلی برطرف نشده است. چرا که با نگاه به روند حرکت و رشد اعتیاد در کشور، می نوان گفت روند اعتیادی نه تنها در سالهای گذشته کاهش نیافته، بلکه روندی افزایشی داشته است.

 

ادامه مطلب ...

شبکه های اجتماعی،مفری در کلان شهر تهران

محمد روزبهانی روزنامه صمت  12 شهریور  93-صفحه15


   هر روز صبح که از خانه بیرون می آییم و  درسطح شهر ، مترو ، خیابان  یا پیاده رو از کنار هم رد می شویم ، با بی تفاوتی نگاهی به هم  میکنیم وبی توجه از کنار هم می گذریم.  این بخش تکراری زندگی ما در شهرهای بزرگ است. شاید در پس ذهن ما این افکار باشد که، چقدر تنهاییم. کسی را نداریم. کسی به ما توجهی نمی کند. هر کس به فکر خودش است. دنیای سختی است. اگر مشکلی داشته باشیم کسی کمک مان نمی کند  و ... ! آیا ما در یک کلان شهر مثل تهران واقعا تنهاییم؟ آیا کسی را نداریم؟ آیا همه به فکر خودشان هستند؟ آیا اگر مشکلی داشته باشیم کسی به ما کمک نمی کند ؟ واقعیت این است که هم می توان گفت بله و هم نه! اگر من به عنوان شهروندی که در یک کلان شهر زندگی می کنم بخواهم با شیوه های  رواوبط اجتماعی و میان فردی سنتی ،که در روستاها و شهرهای کوچک مرسوم است، زندگی کنم دچار بسیاری از این مشکلات و مسائل خواهم شد. آنگاه جوابم به همه ی سوالات بالا مثبت  است.  یعنی کسی هستم که تنهایم با هزار مشکل در یک شهر بی سر و ته! کسی به فکرم نیست! اما اگر  از زاویه دیگری به زندگی  در یک کلان شهر مانند تهران بنگرم جوابم به این سوالات منفی است. یعنی هم کسانی هستند که به من کمک کنند ، هم من تنها نیستم و کسانی هتسند که به فکر من باشند!  سوال  اساسی این است : من باید چه نوع نگاه و روشی ا داشته باشم تا با آسیبها و مشکلات شهرهای بزرگ روبرو نشوم و بتوانم به راحتی به زندگیم ادامه  دهم؟ جواب این است، حضور در شبکه های روابط اجتماعی و میان فردی جدید که در شهرهای بزرگ شکل می گیرد و شهروندان می توانند برای ارتباط با دیگران وارد این شبکه ها شوند.  در دسترس ترین این شبکه های اجتماعی ،سمن ها هستند ، مانند  انجمن های صنفی،علمی،هنری،محیط زیستی ،اجتماعی و ...!

  ادامه مطلب ...

آموزش و پرورش مدنی و حقوق بشر


مهدی بهلولی،روزنامه شهروند،9 شهریور 93

حق و وظیفه مدنی،دو مفهومی هستند که با مفهوم "شهروند" پیوندی ناگسستنی دارند. یعنی نمی توان از شهروند سخن گفت اما به حقوق و وظایف شهروندی نپرداخت. اما شاید بتوان گفت که آنچه در یک صد سال گذشته از مفهوم شهروندی در جامعه ی ما بازتاب یافته،بیش از حقوق،بر وظایف تآکید داشته است. مفهوم شهروندی جا افتاده در گستره ی فرهنگ ایران- و برای نمونه در مدرسه و آموزش و پرورش- شهروند سر به راهی است که خوب به وظایف خود آشنا و به رعایت آنها پایبند است. از دو سیما و چهره شهروندی در ایران،بیشتر،یک سویه آن دیده و به نمایش گذاشته شده است. بگذریم از که همین بحث وظایف هم- از آنجایی که مفهوم شهروندی در ایران بر بنیادهای ویژه فرهنگی،دینی و سیاسی خود استوار گردیده- تا اندازه ای چشمگیری،معنا و درون مایه ی دیگری یافته است. 

 اما در پیوند با آموزش و پرورش،مفهوم شهروندی،با بحث "آموزش و پرورش مدنی" در ارتباط است. البته در این ترکیب،آموزش و پرورش دو معنا دارد. یکی معنای کلی آموزش،که به همه ی گستره ی آموزش اشاره دارد و یکی هم معنای ویژه ای از آموزش که تنها یک درس مشخص "آموزش مدنی" یا آن گونه که در ایران شناخته می شود "تعلیمات مدنی" را درنظر دارد. برای دست یابی به معنای کارآمد و به روزتر از مفهوم شهروندی،بایستی در برداشت مان از آموزش و پرورش مدنی- در هر دو معنای آن- بازنگری انجام دهیم. ناگفته پیداست که دگرگونی در مفهوم شهروندی،وظیفه و رسالتی است دشوار و سنگین،که بسیج همه ی نیروهای اجتماعی،فرهنگی و سیاسی جامعه را نیازمند است و کاری نیست که تنها از عهده ی آموزش و پرورش برآید.

  

ادامه مطلب ...