محمد روزبهانی
روزنامه اعتماد-24فروردین1392
گروههای
اجتماعی، متشکل از افرادی هستند که درگیر روابط متقابل اجتماعی هستند.
افراد در روابط متقابل در گروهها، در جایگاههای مختلفی قرار میگیرند. به
این جایگاهها- که افراد با قرار گرفتن در آنها باید رفتارهای خاصی را
انجام دهند و از دیگران انتظار رفتارهای خاصی را داشته باشند- نقش
میگویند. به عنوان نمونه در یک مدرسه نقشهای متفاوتی وجود دارد، معلم،
مدیر، معاون، دانشآموز، سرایدار، دفتردار، مشاور و... هر کدام از این
نقشها دارای وظایف مخصوص به خود هستند. مثلا معلم ریاضی در یک مدرسه وظیفه
تدریس درس ریاضی را بر عهده دارد. در مقابل مدیر، معاونان ودانشآموزان
نسبت به معلم ریاضی وظایفی دارند. رفتار و کارهای هر فرد در موقیت خویش،
وظایف نقش او به حساب میآیند. در مقابل رفتاری که دیگران باید در مقابل او
انجام دهند، حقوق نقش (انتظاراتش از دیگران) او محسوب میشوند. افراد
وظایفشان را با توجه به چگونگی عملکرد دیگران در روابط متقابل تنظیم و
انجام میدهند. در واقع روابط متقابل اجتماعی در جامعه بده و بستانهای
اجتماعی است. تناسب بین وظایف یک فرد در یک نقش با حقوقی که برای نقش او
توسط افراد و جامعه تعریف میشود، منجر به احساس راحتی، برابری، عدالت،
شادابی و امنیت میشود و برعکس اگر فردی احساس کند که در مقابل وظایفی که
انجام میدهد، مزایای کمتری دریافت میکند دچار احساس نابرابری، عدم امنیت
وناراحتی میشود. نقش معلمی نیز همین گونه است. هنگامی که معلمان احساس
کنند وظایفی که برای نقششان در نظر گرفته شده با حقوق و مزایای آنها تناسب
ندارد، دچار احساس نابرابری، مورد ظلم واقع شدن و ناراحتی میشوند. نقش
معلمی در جامعه ما دارای وظایف و حقوقی (مزایا) است. البته در قوانین و عرف
جامعه وظایف و حقوق و مزایای روشن و گاه مبهمی برای این نقش (شغل) تعریف
شده است. جامعه از معلم انتظاراتی دارد، از جمله 1-معلم باید به بهترین نحو
ممکن به امر تعلیم و تربیت بپردازد 2- به دانشآموزان محبت کند 3- در
مدرسه نقش والدین را نیز ایفا کند 4-مسائل و مشکلات شخصی را در محیط مدرسه
مطرح نکند 5- خوش اخلاق و صبور باشد 6- به بهترین و جدیدترین روشها ی
آموزشی آگاه باشد 7- زیاد مطالعه کند 8- همهچیز را بداند و... اینها موارد
بسیار اندکی از انتظارات جامعه و والدین و حتی آموزش و پرورش از معلمان
است، البته موارد قانونی و رسمی بسیار زیادتری نیز هست که فرصت و امکان
مطرح کردنش نیست. اما در مقابل این وظایف سنگین، معلم نیز انتظاراتی از
جامعه، والدین و آموزش و پرورش دارد- انتظاراتی مادی و غیرمادی. در
دهههای گذشته این وظایف و حقوق- مزایا دچار تغییرات بسیاری شده است. هر
چه به زمان حاضر نزدیکتر میشویم این تغییرات بیشتر خود را نشان میدهد.
به این صورت که به وظایف نقش معلمی افزوده میشود و در مقابل از حقوق و
مزایای آن کاسته میشود. در سالیان دورتر معلمان (چه درست و چه غلط) دارای
اختیارات بیشتری در محیط مدارس و گاهی حتی خارج از مدارس در زمینه تعلیم و
تربیت دانشآموزان بودند. به نحوی که والدین کاملا به معلمان اعتماد داشتند
و بچههایشان را به معلمان میسپردند تا هرگونه که صلاح میدانند آنها را
تربیت کنند. از نظر قانون نیز برای معلم محدودیت کمتری اعمال میشد. در کل
وظایف معلمان در مقابل حقوق، مزایا و منزلت اجتماعی آنها متناسب بود. در
نتیجه معلمان احساس سرخوردگی، نابرابری و دلزدگی از شغل خویش را نداشتند.
این هماهنگی و تناسب در وظایف و مزایا باعث احساس رضایت شغلی بین این قشر
شده بود، در نتیجه بیشتر بر امر تعلیم و تربیت متمرکز بودند. اما اکنون روز
به روز از دایره اختیارات و حقوق و مزایای شغل معلمی در مدرسه کاسته
میشود، در مقابل وظایف بیشتری برای آنها در نظر گرفته میشود. مثلا درآمد
معلمان در مقایسه با سالهای گذشته کاهش پیدا کرده و به تبع آن از منزلت و
احترام اجتماعی آنها نیز کاسته شده است. افزایش وظایف و انتظارات جامعه و
نظام سیاسی، از معلمان، از یک سو و کاهش حقوق و منزلت اجتماعی از سوی دیگر
باعث شده که اکثر معلمان دچار دلزدگی از شغل و نقش خویش شوند. به این معنی
که علاقهیی به این شغل ندارند و میخواهند هر چه سریعتر از آن رها شوند.
عدم رضایت از شغل باعث شده است که 1- بسیاری از معلمان به دنبال شغل دوم
باشند. 2-برای بازنشستگی تلاش کنند 3- بر وظایفشان به درستی متمرکز نشوند
و... جامعه، مسوولان و والدین انتظار دارند، معلمان به بهترین نحو به
وظایفشان عمل کنند. اما به وظایف خودشان عمل نمیکنند. این عدم توجه به
وضعیت مادی و منزلتی معلمان از سوی جامعه، فشار نقش و دلزدگی از شغل معلمی
را شدت میبخشد و باعث میشود که در نهایت آموزش و پرورش نتواند به اهداف
خود دست پیدا کند چراکه یکی از مهمترین عنصر در تعلیم و تربیت، معلم است.
شایسته است جامعه و به ویژه نظام سیاسی که وظیفه مدیریت جامعه را بر عهده
دارد، برای جلوگیری از این مساله اجتماعی (دلزدگی از نقش معلمی) که احتمالا
در صورت بیتوجهی به آسیب اجتماعی تبدیل خواهد شد، اقدام کند. راهکار آن
هم این است که بین وظایف و حقوق و مزایای شغل معلمی تناسب ایجاد شود یا با
افزایش مزایای این نقش یا کاهش وظایف و انتظارات از آن!
کارشناس آموزشی
25 فروردین 1392 ساعت 19:02