توضیح: روزنامه آرمان در ادامه ی بررسی لایحه تازه ی رتبه بندی شغلی معلمان،دیدگاه های چهار تن از فرهنگیان موافق و مخالف طرح - آقایان فرشاد علی یاری،سید منصور موسوی،مهدی بهلولی و محمد رضا نیک نژاد- را در کنار هم آورده است. با سپاس از همکاران گرامی نام برده شده و سپاس ویژه از خبرنگار خوب و تلاشگر صفحه ی اجتماعی روزنامه آرمان خانم حسینی برای گردآوری این دیدگاه ها،آن را باهم می خوانیم.
معلمان از رتبه بندی چه می گویند؟
آرمان: وزارت آموزش و پرورش مکلف شده ظرف مدت سه سال نظام رتبهبندی معلمان را اجرا کند؛ طرحی که به گفته وزیر، آغاز بازمهندسی نیروی انسانی آموزش و پرورش است. مردادماه سال گذشته، کمیسیون آموزش و پرورش جلسهای با وزارتخانه برگزار کرد و در آن جلسه به توافق رسیدند که نظام رتبهبندی معلمان در دستور کار قرار بگیرد. البته پیش از این، نظام رتبهبندی معلمان در شورایعالی آموزش و پرورش به تصویب رسیده بود و به گفته مهدی نویدادهم، دبیرکل شورا برای برخورداری از پایداری بیشتر، لازم بود در مراجع دیگر چون شورایعالی انقلاب فرهنگی و مجلس نیز به تصویب برسد. به نقل از ایسنا و به گفته حمیدرضا حاجیبابایی، وزیر آموزش و پرورش، این نظام رتبهبندی همزمان در شورایعالی انقلاب فرهنگی، مجلس شورای اسلامی و شورایعالی آموزش و پرورش درحال بحث و بررسی است و زمانی که مجلس آن را مصوب کند، شورایعالی آموزش و پرورش آن را در دستور کار قرار خواهد داد و دولت نیز برای تامین بار مالی آن را مصوب خواهد کرد. بر اساس این نظام رتبهبندی، پرونده تعیین سطح معلمان برای قرار گرفتن در رتبههای مربیمعلم، استادیار معلم، دانشیار معلم و استادمعلم در دستور کار قرار میگیرد. ضمن آنکه برای تعیین این سطح، معلمان باید شش ماه دوره حرفه معلمی را بگذرانند و پس از گرفتن مجوز گواهی حرفه معلمی، میتوانند در کلاسها حضور داشته باشند. اما آنچه در این بین حائز اهمیت است، نظر معلمان و کارشناسان آموزشی است؛ افرادی که منطقا، بیش از هر فرد دیگری در رابطه با سرنوشت شغلی خود، صاحبنظرند. در این بین عدهای از معلمان و کارشناسان با این موضوع موافق و عدهای دیگر مخالفند و هر گروه در رابطه با عقیده خود استدلالهایی را مطرح میکنند. به نظر میرسد نیاز است در زمانی که همه از اجرای نظام رتبهبندی حرف میزنند، نظرات موافقان و مخالفان را مورد خوانش قرار دهیم.
شتابزده ارزیابی نکنیم
فرشاد علی یاری/ موافق
ارزیابی شتابزده در هیچ کار و تصمیمی نهتنها پسندیده نیست بلکه چه بسیار گرفتاریهایی پس از اینگونه ارزیابیها نصیب افراد میشود. قضاوت همکاران فرهنگی و دیگران در مورد طرح رتبهبندی معلمان نیز نباید از روی شتابزدگی باشد، سعی کنیم واقع بین باشیم. طرح رتبهبندی معلمان در مرحله کارشناسی شورایعالی آموزش وپرورش است و هنوز عناوین مربوط به این رتبهبندی نیز در دست بررسی است. واقعیت این است که یکی از مشکلات عمده آموزش و پرورش، خروج نیروهای کارآمد و نخبه از صحنه آموزش وپرورش است. در اجرای سیاستهای کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش مبنی بر بالابردن توان مدیریتی منابع انسانی و ارتقای صلاحیت علمی و حرفهای و استقرار نظام پرداختها براساس تخصص، شایستگیها و عملکرد رقابتی، دولت مکلف است نظام جذب منابع انسانی آموزش وپرورش را تدوین و به تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی رسانده واجرا نماید بهگونهای که حقوق ومزایای آنان از 80 درصد مجموع حقوق و فوق العادههای کارکنان مشابه مشمول اعضای هیات علمی دانشگاهها و موسسات آموزشعالی کمتر نباشد. امروزه ما با واقعیتی مواجه هستیم که معلمانی که ادامه تحصیل داده و دارای مدارک عالی هستند همواره مترصد فرصتی هستند تا از آموزش وپرورش به آموزشعالی منتقل شوند و مهمترین دلیل آن بیعدالتی در توزیع مزایا و حقوق بین آموزشعالی و آموزش و پرورش است. حقوق یک معلم با مدرک دکترا در آموزش و پرورش چیزی در حدود 1300000تومان است درحالی که اعضای هیات علمی دانشگاهها با مدرک فوقلیسانس چند برابر یک دکترا در آموزش وپرورش دریافت میکنند.با این تفاوت که دکترای آموزش وپرورش 24 ساعت در هفته تدریس میکند و فوقلیسانس آموزشعالی 16ساعت در هفته. درحالی که آموزش یک امر ذاتی و فینفسه است یعنی هیچ فرقی بین آموزش در پایه اول ابتدایی با آموزش در مقطع دکترا نمی کند هر دو بهدنبال یک هدفند وآن تعلیم و تعلم میباشد. البته همه معلمان باید از مزایا وحقوق عالی برخوردار شوند. بهنظر میرسد این مشکل ناشی از توجه بیش از حد دولتمردان به آموزشعالی است واین سیاست باید تغییر کند. نگارنده با نظام رتبهبندی معلمان موافق است ولیکن این طرح نیاز به مطالعات بیشتر و دقیقتری دارد. دراین طرح همه معلمان با مدرک کارشناسی میتوانند دارای رتبه شوند واین باعث رقابت و پویایی نظام آموزش وپرورش خواهد شد و اعتلای منزلت اجتماعی معلمان و افزایش انگیزه آنان را برای خدمت مطلوب به دنبال دارد. ترویج پژوهشمحور کردن آموزش وپرورش را میتوان یکی دیگر از فواید این طرح دانست. حال که روزنهای از جنس خدمتگزاری سوسو میزند و کلید طلایی برای باز کردن این قفل آهنین درحال ساخته شدن است پس بهتر این است که ما فرهنگیان همگام وهمسو با واقعیتگرایی اظهارنظر کنیم. در این راستا موارد ذیل پیشنهاد میگردد:1-ایجاد معاونت تحقیقات، تالیفات وپژوهش در آموزش وپرورش 2-تولید فکر واندیشه جایگزین تدریس مطالب ناکارآمد شود. 3- معلمان 12 ساعت تدریس کنند و12 ساعت در مراکز پژوهشی فعالیت نمایند. 4- فصلنامههای علمی پژوهشی وعلمی ترویجی ایجاد و مقالات معلمان بهصورت علمی وهماهنگ با دانش روز منتشر شود. 5- انجمنهای علمی وتخصصی معلمان تشکیل ومورد حمایت همهجانبه قرار گیرند. 6- به دانشآموزان پروژه وتحقیق واگذار شود ومعلمان هدایت ومشاوره آنها را به عهده گیرند. 7- معلمان نخبه و خلاق در قالب گروههای تخصصی جهت انجام فرصت مطالعاتی به کشورهای پیشرفته سفر نمایند.
ابهامزدایی از مسیر پیشرفت شغلی معلمان
سیدمنصور موسوی/ موافق
«وجود هر نظمی بهتر از نبود آن است»؛ در زمینه نظام رتبهبندی حرفهای معلمان نیز به نظر میرسد قریب به اتفاق معلمان و کارشناسان آموزشی با اصل تهیه و اجرای این طرح مخالفتی نداشته باشند. درواقع اختلافنظرها بیشتر در نحوه اجرای طرح و ابزارهایی است که جهت ارزشیابی عملکرد معلمان مورد استفاده قرار خواهند گرفت. باید اشاره کرد که نظام رتبهبندی حرفهای معلمان و نظام ارزشیابی کارکنان در واقع دو روی یک سکه هستند با این تفاوت که نظام رتبهبندی حرفهای شامل مولفههای دیگری منجمله جذب و بهکارگماری کارکنان، پرداخت دستمزد و مسیر پیشرفت شغلی نیز خواهدبود. تا اینجای بحث گمان نمی کنم اختلافنظری وجود داشته باشد. عمده نقدها و اختلافنظرها در رابطه با شاخصهای 4گانهای است که برای ارزیابی در نظر گرفته شده است. از میان آنها سه مورد (1-آموزشی 2-پژوهشی 3-اجرایی) با تحصیلات، دانش، مهارت، تجارب، تخصص و در کل شایستگیهای معلمان در ارتباط است. البته جزئیات این موارد قابل بحث است و نیاز به تحلیل بیشتری دارند اما درمجموع چنانکه از کلیات طرح برمیآید نیمنگاهی به شایستهسالاری در نظام آموزشی و برقراری عدالت در نظام پرداختها دارد. تاکید بر مواردی چون تحصیلات مرتبط افراد با حیطه فعالیتی شان، نقش معلمان متخصص و گروههای آموزشی در اجرای این طرح، تفکیک ارزشیابی تخصصی از ارزشیابی عملکرد و بها دادن به توانمندیهای تخصصی در ارتقای رتبه معلمان، نشان از رویکرد نسبتاً علمی و تخصص محور در تهیه و تدوین این طرح دارد. بهنظرم این طرح با انتقادات جزئی که بر بخشهایی از آن (از جمله چیدمان رتبهها و شرایط احراز آنها) وارد است، میتواند و باید نقشه راهی برای مدیریت منابع انسانی در نظام آموزشی قلمداد شود. متاسفانه بحث مدیریت منابع انسانی در نظام آموزشی تا کنون مورد کمتوجهی بوده و نظام آموزشی در این بخش صدماتی را متحمل شده است. حافظه سازمانی، مدیریت دانش و یادگیری سازمانی همگی مباحثی هستند که در ارتباط مستقیم با سیستم ارزیابی عملکرد کارکنان معنا مییابد و باعث حفظ و پرورش نیروهای توانمند در سازمان میشوند. درنهایت مسائلی چون جذب، بهکارگماری، حفظ و نگهداری کارکنان در هر سازمان باید بر اساس برنامهای جامع صورت گیرد که این طرح را میتوان قدم اول در این رابطه لحاظ نمود. چنانکه در همین طرح پیش بینی شده است، در دورههای یکساله گزارش وضعیت اجرای طرح از سوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و شورای انقلاب فرهنگی مورد بررسی و بازبینی قرار خواهند گرفت. با اتخاذ این تدابیر میتوان اثربخشی این طرح را نیز مورد ارزیابی قرار داد.از نظر بنده نقاط قوت این طرح را میتوان در مواردی از این قبیل دانست: ابهامزدایی از مسیر پیشرفت شغلی معلمان، نظام پرداخت مبتنی بر عملکرد رقابتی، تاکید بیشتربر شاخصهای حرفهای و تخصصی در ارزیابی عملکرد معلمان، نظاممند ساختن آموزشهای ضمن خدمت، جلوگیری از اعمال نظرات شخصی افراد در رابطه با ارزیابی عملکرد معلمان، درنظر گرفتن پیشبایدهای اجرای طرح (در متن پیشنهادی برای تصویب در شورایعالی انقلاب فرهنگی پیشبینی شده است که در مدت 5 سال پیش بایستهای اجرای طرح مهیا گردند) و شاید از همه مهمتر مدیریت اثربخش و نظاممند منابع انسانی باشد که در سیستم آموزشی تاکنون مصداق درخوری نداشته است.
مهدی بهلولی /مخالف
در این لایحه قرار است حقوق فرهنگیان با افزایش روبهرو شود اما منابع مالی این افزایش به روشنی مشخص نیست. آنچه در لایحه آمده اینکه با بالا بردن شمار دانشآموزان کلاس در برخی مناطق کشور، کمکردن شمار مدرسهها، کلاسها، آموزگاران و عوامل اجرایی مدرسهها این افزایش حقوق تامین میشود. اگر هدف لایحه افزایش حقوق فرهنگیان و افزایش انگیزههای کاری آنهاست تا به پیروی از اینها، کیفیت آموزش بالاتر رود، با افزایش شمار دانشآموزان کلاس و کم کردن مدرسهها و... چیزی به کیفیت افزوده نخواهد شد.ارزیابی شایع از این کار این است که وزارت آموزش و پرورش دولت دهم که در سالهای گذشته، افزایش سالانه حقوق فرهنگیان را کمتر از نصف تورم درنظر گرفت، میخواهد در پایان کارش، افزایشی به حقوق فرهنگیان بدهد و تامین بودجه آن را به گردن دولت یازدهم بیندازد! چنین برنامهای همانند روندی است که در دانشگاهها میگذرد البته با یک تفاوت مهم؛ در دانشگاه از آزمونهای ادواری خبری نیست. گذشته از اینکه کیفیت آموزش بهراستی تا چه اندازه به سواد آموزگاران بستگی دارد و تا چه اندازه به سازههای دیگر آموزشی، نقد جدیتر به این لایحه این است که میخواهد بر پایه تنبیه و پاداش در حق فرهنگیان، به کیفیت آموزش بیفزاید و حقوق حقه خودشان را با دامن زدن به مدرکگرایی به آنها بدهد. بنیاد فلسفی این لایحه، فلسفه رفتارگرایی است. ادواردز دمینگ، نظریهپرداز سرشناس آمریکایی مدیریت بر پایه همکاری همه کارکنان، در خرده از بسیاری از سیستمهای کنونی و نوع مدیریت آنها میگوید: «نیرومندترین مانع برای کیفیت و بهرهوری در دنیای غرب، سیستم ارزیابی شایستگیها و پاداش دادن هاست. این شیوه، عملکرد کوتاهمدت را تقویت میکند، برنامهریزی بلندمدت و کارگروهی را از بین میبرد، ترس و رقابت را پرورش میدهد... باید دانست که حقوق و دستمزد ایجاد انگیزه نمی کند.» یک هوادار طرح میگوید: احتمالا آقای بهلولی خودادامه تحصیل ندادهاند تا تفاوت درک یک لیسانس با فوقلیسانس و دکترا را درک کنند. در پاسخ به این همکار پاسخ کوتاهی که میتوانم بگویم اینکه در طول 21 سال پیشینه خدمتم در درس ریاضی، هم در تهران و هم در شهرستان ها، بارها با کسانی برخورد نمودهام که فوقلیسانس ریاضی داشتهاند و از آنها درخواست ارائه یک مقاله و مطلب یا حضور در کلاسهای ضمنخدمت نموده ام که متاسفانه چیزی به دست مان نرسیده است. به باور من، آموزگار باانگیزه – چه لیسانس باشد و چه بالاتر- میتواند به پژوهش پیرامون درس خود بپردازد و کار خودش را به همراه جذابیتهایی ارائه کند و با طرح مسالههای ارزنده، کلاس خود را جذاب کند.جبر 3 دانشگاه، آنالیز 3 و درسهایی از این دست چه پیوند سرراستی با اتحادها و مشتق و انتگرال دارد؟ به دستمزد یکسان در برابر کار یکسان باور دارم. مدرک بالاتر و به پیروی از آن دستمزد بیشتر هم نمیتواند انگیزهبخش باشد. فرقگذاریهای صوری، اگر انگیزه کش و تفرقه افکن نباشد ثمربخش هم نخواهد بود. آنچه در دبستان ضروریتر است، شیوه برخورد درست با دانشآموز است و نه آشنایی با توپولوژی! دوست گرامی، در زمانهای که کسانی همانند ایوان ایلیچ، از «مدرسهزدایی از جامعه» سخن میگویند، بیگمان، مدرک بالاتر گرفتن، تنها راه باسوادتر شدن نخواهد بود.
افزایش حقوق با کاهش خدمات آموزشی
محمدرضا نیکنژاد/مخالف
آموزش و پرورش بهعنوان گسترده ترین سازمان دولتی و نهاد اجتماعی برای دستیابی به هدفهای کلان آموزشی، نیازمند کارکنانی با انگیزه و تواناست. یکی از روشهای معمول در پدیدآوری و نهادینه کردن توانایی و انگیزه در کارکنان هر سازمانی، برپایی سامانه ارزشیابی و ارتقای شغلی است. از این روست که مسئولان آموزشی در دولت دهم برای بالا بردن کارایی فرهنگیان، تلاشهایی برای دگرگونی شیوه ارتقای شغلی آنها نموده اند. در اینکه آموزش و پرورش مانند هر سازمان دیگری نیازمند چارچوبی برای ارتقای شغلی است، جای بحث و گفتوگویی نیست، اما «نظام رتبهبندی و حرفهای معلمان و جذب و تامین منابع انسانی» منتشرشده در رسانهها، دارای ایرادهای بنیادین بوده و برخی از هدف ها، با گامهای تعریفشده طرح همخوانی چندانی نداشته و گاه متناقض اند. برای نمونه در بند3 از اهداف طرح میخوانیم: «بهبود کیفیت آموزش و پرورش، از طریق افزایش انگیزه معلمان برای خدمت مطلوب» اما هنگامی که به زمینههای موردنیاز- از جمله مالی- برای اجرای طرح اشاره میکند، چنین میآورد: با رعایت موارد فوق، کاهش در تعداد کلاس ها، تعداد مدارس، تعداد معلمان و نیز عوامل اجرایی مورد نیاز بهعمل میآید. این کاهش ظرف 5 سال باید بهتدریج و با رعایت تمامی جوانب اجرا شود تا منابع مالی حاصل از این کاهش بتواند مبنای اجرای نظام رتبهبندی قرار گیرد! کسانی که دستی در آموزش دارند، آگاهند که یکی از صدها علت افت کیفیت آموزشی، شمار فراوان دانشآموزان در کلاس است، بهگونهای که در شهرهای متوسط و پرجمعیت، گاه شمار دانشآموزان به 45نفر نیز میرسد. اجرای این طرح بی گمان در برخی از نقاط کشور افت بیشتر آموزشی را به همراه خواهد داشت. همچنین طرح درباره مدرسههای روستاهایی که امکان افزایش دانشآموزان را ندارند، سکوت میکند. از سوی دیگر در طرح رتبه بندی، هزینه اجرایی را موکول به کاهش هزینههای آموزش و پرورش- ازجمله کاهش خدمات آموزشی و افزایش شمار دانشآموزان در یک کلاس- کردهاند! که میتواند زمینهای برای آشفتگی مالی بیشتر در آموزش و پرورش گردد. این دغدغه هنگامی شگفتآورتر میشود که نظام رتبهبندی، به دنبال افزایش دریافتی هر فرهنگی به 80 درصد استاد دانشگاه همترازش است! از دیگر سو، با بررسی جدولهای امتیازهای ارتقای شغلی معلمان و با سنجش آن با جدولهای ارتقای استادان دانشگاه، درمییابیم که مسئولان سامانه آموزشی با کپی برداری از شاخصها و جدول ارتقای شغلی استادان، در پی همانند سازی آموزش و پرورش با آموزشعالی هستند.اما آنها تفاوتهای بنیادین این دو سامانه را بهحساب نیاورده اند. گستردگی آموزش و پرورش –حتی تا دورترین نقاط کشور، شمار فراوان کارکنان، کمبود بودجه، سن نوآموزان و ... در سنجش با آموزشعالی، ارزشیابی شغلی فرهنگیان را دشوارتر از استادان کرده است. از اینرو بیم آن میرود که نظام رتبهبندی تازه، به سرنوشت لایحههایی مانند خدمات کشوری یا شیوهنامههای گذشته دچار شود و در پایان- مانند اکنون- فرمهایی کلیشهای به مدیران بدهند و آنها نیز بهگونهای سلیقهای، فرهنگیان را برای ارتقای شغلی یا به دردسر اندازند یا همگی را به نوبت به سطح بالاتر شغلی برسانند. دولتها باید پیش از طراحی هر شیوهنامهای، سطح حقوقی فرهنگیان را به اندازهای پذیرفتنی برساند، سپس برای ارتقای آنها به رتبههای بالاتر تلاش نماید.
http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=369&pageno=7