محمدرضا نیک نژاد،روزنامه شهروند،ص آخر،8 بهمن 92
موجودی
کوچک، زرد رنگ و تپل با سبیلهای پُرپشت در مسیری نورانی از آسمان فرود
میآید و پند و اندرز را میآغازد. او خویش را نگهبان درختان میخواند و
بیهیچ زور و فشار و دستافزاری، جوان جویای نام و نان را از نابودی درختان
منع میکند و میترساند. همان جوانی که کامیابیاش در گرو بریدن درختان
زیبا با برگهای سرخِ پنبهای است. اما جوان سرمست از کامیابیهای پیدرپی!
شورش بر طبیعت را آنقدر ادامه میدهد که از سرزمین سبز و زیبای خیالی!
چیزی جز دود و سیاهی و زشتی بر جای نمیماند. فیلم کارتونی «لوراکس» یکی از
ارزشمندترین فیلمهای آموزشی در پیوند با گرامیداشت و پاسداشتِ محیطزیست
است. داستان بیآنکه از گچ و تخته و مدرسه و امر و نهی و فرمول و نمره!
بهره بگیرد، به ژرفترین و گستردهترین گرفتاری امروزِ جهان، یعنی نابودی
زمین میپردازد و کودکان را در فرآیندِ نجات زمین با خود همراه و همدل
میکند. ابزار این شخصیت کارتونی دوست داشتنی، آینهای از آینده است و
بازنمایی سرنوشتی که سیاره نیلگون ما، گیاهان و جانورانِ روی آن را به
پایانی دردناک نزدیک میکند. امروزه یکی از کارکردهای ارزنده آموزشوپرورش
را شهروندپروری و آموزشهای شهروندی میدانند و یکی از بخشهای مهم این
گونه آموزشها هم، پاسداری از زیستبوم و گرامیداشت آن است. این آموزشها
از آنرو است که امروزه نگین منظومه شمسی، یعنی زمین بیش از هر زمان دیگری
نیاز به یاری دارد. آلودگی هوا، آب و خاک، بهرهبرداری بیش از اندازه از
جنگلها، افزایش بیش از اندازه گازهای گلخانهای و بالا رفتن دمای زمین، آب
شدن یخهای قطبی و دگرگونی ناخوشایند زیستگاههای طبیعی انسان و جانداران
و... اندیشمندان را بر آن داشته است تا شهروندان امروز و نسلهای فردا را
بهگونهای آموزش دهند که بیش از گذشتگان بر زیستگاه خویش دل بسوزانند و
با همیاری و همکاری جهانی، زمینِ به نفسافتاده را جانی تازه دهند. از
اینرو سزاوارترین کسانی که باید همزیستی با زمین و گیاهان و جانداران روی
آن را بیاموزند، کودکان، نوجوانان و جواناناند. اما این کار آیا از ساختار
آموزشی ما
بر میآید؟ دیدگاه حاکم بر فرهنگ آموزشی ما نمرهگرا و
مدرکمدار است. این دیدگاه در پستوهای فرهنگ آموزشی ما لانه کرده است و
شوربختانه بسیاری از کاربهدستان آموزشی نیز هیزم بر این آتش فراگیر
میریزند و بر آن دامن میزنند، تا جایی که برای درس ریاضی و علوم دوم
دبستان کلاسهای تقویتی میگذارند و با خشنودی خبر از انتشار کتابهای
کمکدرسی برای دبستانیها میدهند! تمرکز بیش از اندازه بر نمره و معدل،
آموزش را از مهمترین کارکرد آن یعنی پرورش شهروندان دانا و توانا غافل
کرده که پیامدهای ناگوار آن را هر روز در کوچه و پسکوچههای شهرهایمان
میبینیم و حس میکنیم و باز هم در را بر پاشنه پیشین میگردانیم! بیگمان
جای چنین آموزشهایی در ساختار آموزشی ما خالی است. برای نمونه میتوان در
برنامه درسی دبستانها زنگی را گنجاند و در آن با برپایی گفتوگوهایی
درباره دشواریهای زندگی روزمره مانند آلودگی هوا، خشونت، بریدن گسترده
درختان، بهرهبرداری بیرویه از منابع آب و... اندیشههای کودکان و
نوجوانان را به بازی گرفت و برای برونرفت از این گرفتاریها از آنها
راهحل خواست یا در این زنگها فیلمهایی مانند لوراکس، پاندای کونگفوکار،
بالا (Up)
عصر یخبندان و... را نمایش داد و پس از پایان نمایش، از آنها خواست
درباره پیامهای آن گفتوگو کنند و بیندیشند. در فیلم لوراکس، جوانی خام
سبب نابودی درختان میشود و جوانی دلداده و آگاه، درختان را با تنها «نهال»
برجامانده از گذشته از نابودی میرهاند! شاید واپسین پیام لوراکس توجه
دوباره به «نهالِ» نهان در نهاد کودکان امروز باشد و اینکه گره
گرفتاریهای محیطزیستی، به دست آنها گشوده میشود و باید با نگاهی دوباره و
تازه، این «نهال» را پرورش داد و به بار نشاند. امیدوارم.