یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

جامعه شناسی روابط استاد و دانشجو

این مطلب در ضمیمه ی روزنامه فرهیختگان(نیمکت) در تاریخ دوشنبه14 بهمن چاپ شده است



محمد روزبهانی دبیر آموزش و پرورش  و تحصیل کرده ی جامعه شناسی گروههای اجتماعی است. وی بیست سال است که در مدارس و مراکز دانشگاهی به تدریس مشغول است. درحال حاضر سر دبیر نشریه تخصصی راستان  است که در زمینه ی علوم نسانی منتشر می گردد. ایشان در روزنامه ها  نیز به صورت جسته گریخته درباره ی موضو عات اجتماعی و مخصوصآ  مسائل اموزش و پرورش یاداشت می نویسد. دغدغه ی اصلی او آموزش و پرورش است.در گفته ها ونو شته هایش می توان به نارضایتی وی از وضعیت موجود تعلیم و تربیت در مدارس و دانشگاهها پی برد. روزبهانی  اعتقاد دارد که  مدارس و دانشگاههای ایران می بایست   از نو ساخته شوند  و آموزش و پرورش نوین جایگزین نظام اموزشی فعلی گردد. مهمترین ویژگی اموزش و پرورش نوین به باور  وی  آزادی انتخاب برای یادگیرنده است ، یعنی دانش اموز و دانشجو. او می گوید که دانش اموز و دانشجو باید در روند تحصیل کاملا در یک زمینه  و محیط  دموکراتیک پرورش یابند.


در این یاداشت قصدم این است به نقد روابط استاد -دانشجو در دانشگاه های ایران بپردازم. روابطی که به نظر می رسد  از نوع روابط عمودی یا از بالا به پایین است و نه افقی و هم سطح!  با توجه به اینکه دانشگاه  یک نهاد مدرن و در بیشترجوامع مدافع برابری ودموکراسی به حساب می آید. آیا این نهاد در درون خود نیز به این روش پایبند است؟آیا روابط استاد- دانشجو  در دانشگاهای ایران از نوع روابط هم عرض و افقی است یا از نوع روابط عمودی طولی و غیر دموکراتیک ؟در نظام تعلیم و تربیت جامعه ی ما از دیر باز نقش استاد و معلم،بسیار با اهمیت بوده است. روابط استاد  وشاگرد بر اساس اقتدار و قدرت بالای استاد شکل گرفته بود.استاد کاملا در چرخه ی  رابطه دست بالا را داشت و هرطور که خودش صلاح می دانست می توانست با شاگردش برخورد نماید. در  جامعه نیز این نوع روابط بین استاد و شاگرد کاملا پذیرفته شده  بود . هنجارها و ارزشهای بین شاگرد و استاد در هر صورت حق را به استاد می داد. روابط انها از نوع روابط  عمودی بود یعنی استاد در بالای این چرخه واقع شده بود و شاگرد  در پایین آن! از بالا دستور صادر می شد و کسی که در انتهای  این چرخه قرار داشت ملزم به پیروی بود.

     با ورود اندیشه های جدید برابر خواهی  و آزادی خواهی  به جامعه ایران،چرخه رابطه ی استاد- شاگردی نیز تحت تاثیر قرار گرفت و اندکی دچار تغییر گردید. در یکصد سال گذشته با گسترش بسیار زیاد مدارس و دانشگاههای جدید در کشور انتظارات بیشتری می رفت که اندیشه ی برابری خواه در روابط سنتی استاد- شاگرد  یا دانشجو تغییر و تحول عمیقی صورت دهد،اما متاسفانه این انتظار بر آورده نشد. تجربه بسیاری از دانشجویان در دانشگاههای امروز ایران این ادعا را تایید می کند. در سطح دانشگاه های کشور(دولتی و  غیر دولتی) با نگاه به روابط بین دانشجویان  و اساتید نوعی از روابط عمودی مشاهده می شود.در روابط عمودی بین دو یا چند نفر همیشه یک نفر تصمیم می گیرد  و یکنفر دیگر می بایست تبعیت نماید همانند  رابطه ی پدر و فرزند  یا مرد  و زن در یک رابطه ی پدر سالار یا مردسالار! در دانشگاه های ایران در چند بخش می توان این نوع رابطه را  مشاهده نمود  1- در بعد آموزش  2- در بعد پژوهش  3- در بعد روابط فرهنگی 3- در بعد روابط بین فردی

در قسمت اول این نوشته بیشتر بر نوع رابطه ی استاد- دانشجو در بعد اموزشی تمرکز می شود ودر قسمت های بعد  به ابعاد دیگر این نوع رابطه پرداخته خواهد شد.در سیستم آموزش و یادگیری در کشورما(مدارس و دانشگاهها) که نمود آنرا در سطح دانشگاهها به وفور می بینیم.  روند اموزش و یادگیری به صورت یکطرفه   است . در شیوه آموزشی یک طرفه استاد یا معلم  منبع اطلاعات است و دانشجو خالی از ا طلاعات ،بایست اطلاعات از سمت استاد به دانشجو منتقل گردد و ذهن دانشجو از اطلاعات انباشته گردد. در ضمن استاد برای اینکه بفهمد که آیا این انتقال به درستی صورت گرفته است  یا نه! می تواند از دانشجو بپرسد  یا امتحان بگیرد. این شیوه ی تعلیم و تربیت که به آن یادگیری  می گوییم از قدیم و الایام در سیستم آموزشی ما وجود داشته و هنوز هم وجود دارد.  در این نوع از آموزش چون استاد دارای اطلاعات مهم مورد نیاز دانشجو است،دارای قدرت و اقتداری است که می تواند در روابط آموزشی بین خود  وشاگردش از این قدرت به نفع خود استفاده نماید . در فرهنگ ما نیز دقیقا به همین خاطر است که جایگاه بسیار بالایی برای استادان در نظر گرفته ایم. نقشی که در برخی مواقع می تواند زندگی شاگردش را در جهت های مثبت یا منفی هدایت نماید. قدرت  همراه با اقتداری که فرهنگ پدر سالار در جامعه ی ما به استادان داده است مانند سایر نهاد ها و ار تباطات اجتماعی که نه در یک رابطه ی هم عرض  و برابر قرار گرفته است بلکه در رابطه ای غیر عم سطح و نا برابر شکل گرفته!

این شکل از روابط در امر یادگیری بسیار مخرب است. خلاقیت را از بین می برد. دانشجو را پرسشگر بار نمی اورد. ترس پایه ی این روابط می گردد، چرا که دانشجو از برخورد استاد با خودش ترس دارد . ترسی که ممکن است باعث شود به اهداف تحصیلیش ضربه وارد گردد.در بیشتر  کلاس های دانشگاه در ایران از دانشگاههای دولتی گرفته تا دانشگاه آزاد همیشه حق با استاد است. این استاد است که تصمیم می گیرد که دانشجو چه مطلبی را باید بیاموزد  و چگونه! دانشجو ی خوبی از دیدگاه استاد دانشجویی است که به بهترین نحو ممکن حرف استاد را گوش کند و به همان شکل ارائه دهد و به دیگران انتقال دهد . اما اگر بخواهد خودش در زمینه ی تخصص استاد اظهار نظر نماید برایش عواقبی خواهد داشت. متاسفانه به عنوان دانشجو در همه ی مقاطع تحصیلی از کارشناسی تا دوره ی دکتری با کمتر استاد برخورد داشته ام که در رابطه ی بین خود و دانشجویان اصل برابری را رعایت نماید. شاید در لفظ همه ی ایستادان دانشگاه از برابری و آزادی در امر آموزش و یادگیری می گویند! اما  در مرحله عمل بیشتر آنها از شخصیت اقتدار طلبی برخوردارند که اجازه ی ابراز وجود و حرف نو از طرف دانشجویان را نمی دهند. این روش در روابط  آموزشی به نظر می رسد که چلش مهمی در امر تعلیم و تربیت ایجاد نموده است. و باعث بازتولید همین روابط غیر هم سطح ونابرابر در جاهای دیگر و حتی بین استادان و دانشجویان نسل های بعدی می گردد. در یک جامعه دمکرات همه ی شهرونددان با هم برابر فرض می شوند و همه حق اظهار نظر دارند. این اصل نه برای تفنن ،بلکه به علت نیاز است که گفته می شود. هر خلاقیت و نوآوری در یک فضا و محیط و رابطه ی برابر و سالم  وآزاد است که شکل می گیرد. در  کار علمی و امر آموزش ،رابطه ی برابر  و آزاد بین شاگرد  واستاد ضروری است.  یکی از استادان دانشگاه تهران در جلسه ی انجمن جامعه شناسی  می گفت از ابتدای ترم تا انتهای ان اکثر دانشجویان بخصوص دانشجویان دختر  حتی یکبار  سوال نمی پرسند. ایشان معتقد بود که علت آن  این است که دانشجویان یاد نگرفته اند که سوال بپرسند و نمی دانند که چگونه ود ر چه قالبی سوالات خود را طرح نمایند.البته سوال نپرسیدن دانشجو بیشتر به چرخه ی رابطه ی او با استاد بر می گردد. در فضای کلاسی که استاد اجازه ی اظهار نظر به دانشجویان می دهد و در باره ی اظهار نظر انها قضاوت نمی کند و سریع موضع گیری نمی نماید. دانشجو به مرور احساس وجود می کند و پرسشگر می شود.   اما اغلب استادان از این ترس دارند که اگر به دانشجویان اجازه ی طرح پرسش بدهند،بعث شود که اقتدار آنها فرو بریزد. این نوع نگاه در بازتولید  رابطه ی سنتی استاد – دانشجو در دانشگاهها ی ما بسیار موثر است

 ما باید بپذ یریم که 1- استاد  و دانشجو هر دو در چرخه ی اموزش  از هم یاد می گیرند. 2- رابطه ی استاد – دانشجو می بایست  رابطه ای افقی  برابر و هم سطح باشد  3- نگاه پدر سالارانه بین استاد  و دانشجو کنار گذاشته شود 4- استاد به عنوان یک تسهیل گر در امر یادگیری شناخته شود نه یک منبع اطلاعات

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد