یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

آموزش‌وپرورش، توسعه و انتخابات

روزنامه بهار 14 اردیبهشت1391
تونی بلر نخست‌وزیر اسبق انگلستان هنگام تبلیغات انتخاباتی برای رسیدن به قدرت، در پاسخ به سوال خبرنگاران که از اولویت‌های دولت آینده او پرسیدند گفت: دولت من سه اولویت مهم خواهد داشت. اولین اولویت من آموزش‌وپرورش است، دومین اولویت آموزش‌وپرورش و سومین اولویت آموزش‌وپرورش است! پاسخ جالبی است، انسان را به فکر وامی‌دارد، چرا برای کشوری پیشرفته چون انگلستان که قاعدتا باید آموزش‌وپرورشی توسعه‌یافته داشته باشد، آموزش‌وپرورش در صدر توجه قرار دارد؟ چرا برای مردم کشورهای پیشرفته این همه تمرکز و توجه به آموزش‌وپرورش مهم است که سیاستمداران برای کسب رای مجبورند به این امر توجه ویژه داشته باشند؟ پاسخ بسیار واضح و روشن است، توسعه و پیشرفت پایدار، حاصل آموزش‌وپرورش پیشرفته و خلاق است. سرمایه‌گذاری در آموزش‌وپرورش بهترین و مهم‌ترین راه سرمایه‌گذاری و رسیدن به توسعه پایدار و متوازن است. چراکه یک نهاد آموزش‌وپرورش پیشرفته، افرادی خلاق و مستعد را پرورش می‌دهد و انسان‌های خلاق و مستعد نیز جامعه‌ای خلاق و پیشرفته به وجود می‌آورند. آموزش‌وپرورش هم هدف توسعه و هم ابزار و وسیله توسعه است. حال سوال این است که جامعه و سیاستمداران ما چه جایگاهی برای نهاد آموزش‌وپرورش قائل‌اند؟ با مروری به انتخابات در سال‌های بعد از انقلاب، برنامه‌ها و اظهارنظرهای کاندیداها، نمایندگان مجلس و رییسان‌جمهور، حرف‌هایی در رابطه با اهمیت، جایگاه و تاثیر آموزش‌وپرورش بر توسعه و پیشرفت کشور شنیده می‌شود، اما اکثر گروه‌های سیاسی و افرادی که طی این سال‌ها برای رسیدن به قدرت تلاش کرده‌اند، از آموزش‌وپرورش به عنوان مهم‌ترین اولویت یا یکی از اولویت‌های مهم‌شان نام نبرده‌اند یا اگر به عنوان اولویت به آن اشاره‌ای داشته‌اند، برنامه‌ای جامع برای توسعه این نهاد ارائه نکرده‌اند. البته بخشی از این بی‌توجهی به دیدگاه جامعه ایران برمی‌گردد که هنوز آموزش‌وپرورش را به عنوان اولویتی برای توسعه کشور نمی‌دانند و به همین دلیل شاید از دولت‌ها و سیاستمداران انتظاری نداشته باشند. یکی از دلایل کم‌توجهی به جایگاه آموزش‌وپرورش توسط جامعه و دولتمردان این است که هم جامعه و هم مسئولان میزان تاثیر نهاد آموزش‌وپرورش بر توسعه و پیشرفت کشور را درک نمی‌کنند. شاید از نظر اکثریت جامعه و سیاستمداران اولویت‌های مهم‌تر اقتصادی و اجتماعی وجود دارد که نوبت به آموزش‌وپرورش نمی‌رسد و نمی‌دانند که بیشتر مسائل و مشکلات اجتماعی و اقتصادی یک جامعه با تمرکز و اهمیت دادن به این نهاد مرتفع می‌شود. اما به هر دلیل عدم توجه و تمرکز بر آموزش‌وپرورش برای رسیدن به توسعه پایدار و همه‌جانبه اشتباهی است که پیامدهای منفی غیرقابل جبران خواهد داشت. با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست‌جمهوری باید دید کسانی که خود را نامزد ریاست‌جمهوری می‌کنند، در اولویت‌ها، اهداف و برنامه‌هایشان که برای امور کشور تدارک دیده‌اند و در معرض دید و قضاوت شهروندان قرار خواهند داد، تمرکزشان بر چه اهداف و اولویت‌هایی است؟ در رابطه با توسعه پایدار و متوازن چه نظری دارند؟ چه اولویتی برای نهاد آموزش‌وپرورش قائل‌اند؟ رابطه توسعه و آموزش‌وپرورش را چگونه می‌بینند؟
تاکنون در بین افرادی که برای ریاست‌جمهوری اعلام آمادگی و حضور کرده‌اند، هنوز کسی در رابطه با اولویت آموزش‌وپرورش و جایگاهی که در آینده در دولت برای آن در نظر گرفته است حرفی نگفته است! بیشتر این افراد روشی انتقادی و واکنشی نسبت به دولت فعلی دارند و به نوعی در نقد عملکرد آن عمل می‌کنند و اندکی نیز شعار‌های کلی و مبهم ارائه می‌دهند! باید منتظر بود و دید این افراد و احتمالا کسان دیگری که در آینده حضور خواهند یافت، در تبلیغات‌شان به نهاد آموزش‌وپرورش (البته نهاد آموزش‌وپرورش شامل همه مراکز، سازمان‌ها و موسسات مرتبط با آموزش‌وپرورش می‌شود، از جمله مدارس، دانشگاه‌ها، مراکز خصوصی آموزشی، فنی و حرفه‌ای آموزشگاه‌ها و...) چه اولویتی می‌دهند. چه اهدافی ارائه می‌کنند و چه برنامه‌های خرد، کلان و کاربردی برای توسعه آموزش‌وپرورش در سطح ملی تهیه کرده‌اند. در پایان، یادآوری این سخن مارشال، اقتصاددان بزرگ قرن19 نیز خالی از لطف نیست که: اگر نتیجه سالیان سال سرمایه‌گذاری برای راه دادن مردم به آموزش عالی (آموزش‌وپرورش) همان باشد که فقط چند نیوتن، داروین، شکسپیر و بتهوون دیگر به وجود‌ آید، مسلما بیش از آنچه که خرج شده است، به دست آمده است.
*دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی گروههای اجتماعی

هنوز هم همان تخته همان گچ، همان نیمکت ها

گفت و گو با روزنامه آرمان92/2/12

روناک حسینی: قصه زیاد است اما این که دنبال کدامشان را بگیری به واقعیت می­رسی ماجرای دیگری است. خیلی از حرف­ها توی شلوغی تبلیغات گم می­شود و به سرانجام نمی­رسد. چقدر از وعده‌های مسئولان برای معلم‌ها محقق شده و تغییرات در آموزش تا الان چه تاثیراتی داشته؟ به بهانه روز معلم با یک معلم و کارشناس آموزش به گفت­و­گو نشستیم. محمد روزبهانی دانشجوی دکتری جامعه شناسی است و بیست سال است که تدریس می­کند...


ادامه مطلب ...

عدم تناسب وظایف و حقوق معلمان


محمد روزبهانی

روزنامه اعتماد-24فروردین1392


گروه‌های اجتماعی، متشکل از افرادی هستند که درگیر روابط متقابل اجتماعی هستند. افراد در روابط متقابل در گروه‌ها، در جایگاه‌های مختلفی قرار می‌گیرند. به این جایگاه‌ها- که افراد با قرار گرفتن در آنها باید رفتارهای خاصی را انجام دهند و از دیگران انتظار رفتارهای خاصی را داشته باشند- نقش می‌گویند. به عنوان نمونه در یک مدرسه نقش‌های متفاوتی وجود دارد، معلم، مدیر، معاون، دانش‌آموز، سرایدار، دفتردار، مشاور و... هر کدام از این نقش‌ها دارای وظایف مخصوص به خود هستند. مثلا معلم ریاضی در یک مدرسه وظیفه تدریس درس ریاضی را بر عهده دارد. در مقابل مدیر، معاونان ودانش‌آموزان نسبت به معلم ریاضی وظایفی دارند. رفتار و کارهای هر فرد در موقیت خویش، وظایف نقش او به حساب می‌آیند. در مقابل رفتاری که دیگران باید در مقابل او انجام دهند، حقوق نقش (انتظاراتش از دیگران) او محسوب می‌شوند. افراد وظایف‌شان را با توجه به چگونگی عملکرد دیگران در روابط متقابل تنظیم و انجام می‌دهند. در واقع روابط متقابل اجتماعی در جامعه بده‌‌ و بستان‌های اجتماعی است. تناسب بین وظایف یک فرد در یک نقش با حقوقی که برای نقش او توسط افراد و جامعه تعریف می‌شود، منجر به احساس راحتی، برابری، عدالت، شادابی و امنیت می‌شود و برعکس اگر فردی احساس کند که در مقابل وظایفی که انجام می‌دهد، مزایای کمتری دریافت می‌کند دچار احساس نابرابری، عدم امنیت وناراحتی می‌شود. نقش معلمی نیز همین گونه است. هنگامی که معلمان احساس کنند وظایفی که برای نقش‌شان در نظر گرفته شده با حقوق و مزایای آنها تناسب ندارد، دچار احساس نابرابری، مورد ظلم واقع شدن و ناراحتی می‌شوند. نقش معلمی در جامعه ما دارای وظایف و حقوقی (مزایا) است. البته در قوانین و عرف جامعه وظایف و حقوق و مزایای روشن و گاه مبهمی برای این نقش (شغل) تعریف شده است. جامعه از معلم انتظاراتی دارد، از جمله 1-معلم باید به بهترین نحو ممکن به امر تعلیم و تربیت بپردازد 2- به دانش‌آموزان محبت کند 3- در مدرسه نقش والدین را نیز ایفا کند 4-مسائل و مشکلات شخصی را در محیط مدرسه مطرح نکند 5- خوش اخلاق و صبور باشد 6- به بهترین و جدید‌ترین روش‌ها ی آموزشی آگاه باشد 7- زیاد مطالعه کند 8- همه‌چیز را بداند و... اینها موارد بسیار اندکی از انتظارات جامعه و والدین و حتی آموزش و پرورش از معلمان است، البته موارد قانونی و رسمی بسیار زیادتری نیز هست که فرصت و امکان مطرح کردنش نیست. اما در مقابل این وظایف سنگین، معلم نیز انتظاراتی از جامعه، والدین و آموزش و پرورش دارد- انتظاراتی مادی و غیرمادی. در دهه‌‌های گذشته این وظایف و حقوق- مزایا دچار تغییرات بسیاری شده است. هر چه به زمان حاضر نزدیک‌تر می‌شویم این تغییرات بیشتر خود را نشان می‌دهد. به این صورت که به وظایف نقش معلمی افزوده می‌شود و در مقابل از حقوق و مزایای آن کاسته می‌شود. در سالیان دورتر معلمان (چه درست و چه غلط) دارای اختیارات بیشتری در محیط مدارس و گاهی حتی خارج از مدارس در زمینه تعلیم و تربیت دانش‌آموزان بودند. به نحوی که والدین کاملا به معلمان اعتماد داشتند و بچه‌هایشان را به معلمان می‌سپردند تا هرگونه که صلاح می‌دانند آنها را تربیت کنند. از نظر قانون نیز برای معلم محدودیت کمتری اعمال می‌شد. در کل وظایف معلمان در مقابل حقوق، مزایا و منزلت اجتماعی آنها متناسب بود. در نتیجه معلمان احساس سرخوردگی، نابرابری و دلزدگی از شغل خویش را نداشتند. این هماهنگی و تناسب در وظایف و مزایا باعث احساس رضایت شغلی بین این قشر شده بود، در نتیجه بیشتر بر امر تعلیم و تربیت متمرکز بودند. اما اکنون روز به روز از دایره اختیارات و حقوق و مزایای شغل معلمی در مدرسه کاسته می‌شود، در مقابل وظایف بیشتری برای آنها در نظر گرفته می‌شود. مثلا درآمد معلمان در مقایسه با سال‌های گذشته کاهش پیدا کرده و به تبع آن از منزلت و احترام اجتماعی آنها نیز کاسته شده است. افزایش وظایف و انتظارات جامعه و نظام سیاسی، از معلمان، از یک سو و کاهش حقوق و منزلت اجتماعی از سوی دیگر باعث شده که اکثر معلمان دچار دلزدگی از شغل و نقش خویش شوند. به این معنی که علاقه‌یی به این شغل ندارند و می‌خواهند هر چه سریع‌تر از آن رها شوند. عدم رضایت از شغل باعث شده است که 1- بسیاری از معلمان به دنبال شغل دوم باشند. 2-برای بازنشستگی تلاش کنند 3- بر وظایف‌شان به درستی متمرکز نشوند و... جامعه، مسوولان و والدین انتظار دارند، معلمان به بهترین نحو به وظایف‌شان عمل کنند. اما به وظایف خودشان عمل نمی‌‌کنند. این عدم توجه به وضعیت مادی و منزلتی معلمان از سوی جامعه، فشار نقش و دلزدگی از شغل معلمی را شدت می‌بخشد و باعث می‌شود که در نهایت آموزش و پرورش نتواند به اهداف خود دست پیدا کند چراکه یکی از مهم‌ترین عنصر در تعلیم و تربیت، معلم است. شایسته است جامعه و به ویژه نظام سیاسی که وظیفه مدیریت جامعه را بر عهده دارد، برای جلوگیری از این مساله اجتماعی (دلزدگی از نقش معلمی) که احتمالا در صورت بی‌توجهی به آسیب اجتماعی تبدیل خواهد شد، اقدام کند. راهکار آن هم این است که بین وظایف و حقوق و مزایای شغل معلمی تناسب ایجاد شود یا با افزایش مزایای این نقش یا کاهش وظایف و انتظارات از آن!

کارشناس آموزشی

جایگاه و پایگاه اجتماعی معلمان

محمد روزبهانی/ روزنامه آرمان24بهمن1391


حمید رضا حاجی بابایی وزیر آموزش و پرورش، در آخرین اظهار نظرش گفت‌: حضورم در آموزش و پرورش برای تغییر مصادیق نبوده، بلکه هدف از این حضور، تغییر نگاه به آموزش و پرورش و معلمان بوده است... هدف تحول بنیادین آموزش و پرورش، تغییر نوع نگاه به معلمان است. (خبرگزاری فارس21 بهمن1391) با شنیدن گفته‌های وزیر چند سوال ممکن است در ذهن شنونده شکل بگیرد. 1- نگاه‌ها به معلمان در حال حاضر چگونه است که باید تغییر کند؟ 2- نگاه به پایگاه اجتماعی (قشر) معلمان در جامعه از چه عواملی تاثیر می‌پذیرد؟ 3- چگونه می‌توان پایگاه اجتماعی قشر معلمان را در جامعه تغییر داد؟ 4- آیا وزارت آموزش و پرورش به مدیریت حاجی‌بابایی توانسته است نوع نگاه‌های جامعه به معلمان (پایگاه اجتماعی معلمان) را تغییر مثبت دهد؟ تغییر نگاه‌ها به معلمان که مد نظر وزیر است باید یک تغییر مثبت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب باشد، یعنی به نظر ایشان باید پایگاه اجتماعی معلمان از یک مرتبه پایین‌تر در جامعه به مرتبه ای بالاتر ارتقا پیدا کند. بنابراین می‌توان گفت که پایگاه اجتماعی معلمان در جامعه از نظر وزیر مطلوب نیست و باید تغییر کند. شاید همه معلمان و بیشتر جامعه در این نکته با ایشان هم نظر باشند که نگاه‌ها به جایگاه معلمان مطلوب نیست و باید بهتر شود. در این مورد به ندرت می‌توان کسی را یافت که با گفته و نظر وزیر مخالف باشد. نگاه جامعه به یک گروه، طبقه یا قشر اجتماعی و ارزش گذاری آنها، نتیجه دسترسی و در اختیار داشتن سه عامل ثروت، درآمد و قدرت توسط گروه‌ها و اقشار اجتماعی است. جامعه با توجه به اینکه یک گروه اجتماعی چه میزان به این عوامل دسترسی دارد، برای آن گروه جایگاهی در سلسله مراتب جامعه در نظر می‌گیرد. در واقع پایگاه اجتماعی افراد و گروه‌های اجتماعی- از جمله معلمان- به میزان در اختیار داشتن ثروت، قدرت و درآمد بستگی دارد. با افزایش یا کاهش دسترسی هر فرد یا گروهی به هر یک از این شاخص‌ها، می‌توان انتظار داشت که پایگاه اجتماعی آن فرد یا گروه نیز دچار تغییر شود. به زبان ساده‌تر اگر گروهی بتواند ثروت، درآمد و قدرت بیشتری به دست بیاورد، در نگاه افراد جامعه جایگاه بهتری کسب می‌کند و اگر بالعکس داشته‌های خود را از دست بدهد، در نگاه جامعه نیز نزول خواهد کرد. معلمان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. هر زمان که ثروت (دارایی‌هایی که می‌توانند به پول تبدیل کنند)، درآمد(پولی که به عنوان حقوق دریافت می‌کنند) و قدرت (توان تاثیر گذاری و کنترل بر سایر افراد و گروه‌ها) معلمان افزایش یابد، به دنبال آن پایگاه اجتماعی معلمان نیز بهتر و در نتیجه نگاه‌ها به قشر معلمان بهتر می‌گردد و بر عکس با کاهش دسترسی معلمان به شاخص‌های ذکر شده،پایگاه اجتماعی آنها نزول پیدا کرده و نگاه به این قشر تغییر منفی می‌نماید. برای افزایش پایگاه اجتماعی و تغییر نوع نگاه جامعه به معلمان در جهت مثبت و مطلوب، باید در شاخص‌های (ثروت، درآمد، قدرت) تغییری به‌وجود آورد که پیامد حتمی آن تغییر در پایگاه اجتماعی و نوع نگاه جامعه به معلمان است. با استفاده از میزان تغییر این شاخص‌ها در دوره وزار ت حاجی بابایی می‌توان عملکرد ایشان را بهتر مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. آیا وزارت آموزش و پرورش به‌طور اخص و دولت به‌طور اعم توانسته‌اند به اهداف ذکر شده توسط وزیر دست پیدا کنند و تغییری در پایگاه اجتماعی معلمان به‌وجود آورند یا خیر؟ آیا برنامه‌ها و عملکرد وزیر آموزش و پرورش به ارتقای جایگاه معلمان کمک کرده است؟ آیا برنامه‌های وزیر باعث شده است درآمد معلمان با توجه به وضعیت تورمی جامعه افزایش پیدا کند؟ آیا برنامه‌ها و عملکرد ایشان به افزایش ثروت معلمان کمک کرده است؟ آیا این اهداف و برنامه‌ها قدرت تاثیر‌گذاری معلمان در قالب تشکل‌های صنفی را بر گروه های سیاسی و اجتماعی جامعه بیشتر کرده است؟ این برنامه‌ها و عملکردها به‌طور کلی نتوانسته است کمکی به تغییر جایگاه معلمان در جامعه بنماید. برای اثبات این ادعا نیاز به دلایل بسیار نیست. مقایسه میزان قدرت خرید معلمان با چند سال پیش- میزان حقوق دریافتی معلمان و ارزش این حقوق در مقایسه با قیمت کالاها و ساده‌تر از آن، دیدن و شنیدن گفت‌وگوهای بین معلمان در مدارس که تجربه هر روزه نویسنده و بیشتر معلمان مدارس می‌باشد،این مطلب را تایید می‌نماید. در بررسی شاخص‌های سه گانه تاثیر گذار بر جایگاه معلمان در ساختار جامعه، از نظر میزان داشتن ثروت و درآمد معلمان مشخص است، معلمان به چه وضعیتی دچار شده‌اند. در رابطه با شاخص سوم یعنی قدرت نیز اینگونه است. هر گروه اجتماعی و به‌خصوص معلمان قدرت تاثیرگذاری بر جامعه را به وسیله تشکل‌های صنفی و رسانه‌هایی که در اختیار دارند اعمال می‌کنند. در نبود یک تشکل صنفی برای پیگیری حقوق افراد آن صنف و یک رسانه برای اطلاع رسانی بین اعضای گروه چگونه می‌توان به این هدف دست یافت. وضعیت تشکل صنفی معلمان و رسانه‌های آنان در دوره وزارت جناب حاجی بابایی نسبت به قبل بهتر نشده است.