محمد روزبهانی
منبع:نشریه نگاه-شماره516-نیمه اول آبانماه93-صفحه3
هر روز در مسیر محل کار تا خانه ، با صحنه هایی روبرو می شوم که بسیار ناراحت کننده است. سر چهار راهها کودکانی را می بینم که دستفروشی می کنند و به هر صورت می خواهند جنسشان را بفروشند. این کودکان که به کودکان کار معروف شده اند همه در سن تحصیل قرار . شاید هم بسیاری از آنها به مدرسه نمی روند. کمی آنطرف تر فرد معتادی را می بینم که تا کمر در سطل آشغال فرو رفته و به دنبال تکه زباله ای است که بشود فروخت و با پول آن مواد تهیه وچند ساعتی زندگی را بیشتر تحمل کند. روزنامه و سایت ها را نگاه می کنم، پر است از اخبار ناراحت کننده از مشکلات و مسائل اجتماعی، از خودکشی گرفته تا قتل ، دزدی ، تجاوز جنسی و ...!
این پدید ها در سطح شهرهای بزرگ و کوچک به قدری زیاد شده اند که هر کسی هم که در باره ی مسائل اجتماعی تخصص و مطاله ای نداشته باشد به راحتی می تواند آنها را تشخیص دهد، چه رسد به جامعه شناسان و متخصصین امور اجتماعی! این پدید های اجتماعی تا زمانی که فراگیر نشده اند ،برای نظام اجتماعی و عناصر تشکیل دهنده ی آن تهدید به حساب نمی آیند و به عنوان یک مسئله و آسیب اجتماعی مطرح نیستند. موضوع و مشکل از زمانی مطرح می شود که این پدیده ها و نا هنجاریهای اجتماعی گسترش پیدا می کنند، آن وقت است که باید فکری برایشان کرد. امروزه این ناهنجاریها از جمله اعتیاد،کودکان کار و غیره تهدیدی جدی برای زندگی اجتماعی است. سوال این است که کدام نهادها در کاهش یا افزایش آسیبهای نظام اجتماعی نقش دارند؟ و پیشگیری از این آسیبها چه راهکارهایی را می طلبد و به عهده ی کدام نهادها است؟
همه ی نهادها اساسی جامعه در کاهش و یا افزایش میزان آسیبهای اجتماعی موثرند . نهادهای مانند آموزش و پرورش، اقتصاد ،سیاست، خانواده و ...! اگر هرکدام از این نهادها به درستی به وظایفشان عمل نکنند، نتیجه ی آن پدیده ها ی اجتماعی نامطلوب و در نهایت آسیب اجتماعی است. یکی از این نهادهای مهم که می تواند بر افزایش یا کاهش میزان آسیبهای اجتماعی تاثیر گذار باشد،نهاد آموزش رسمی است.آموزش و پرورش نهادی مهم است و کارکردهایی برای آن تعریف شده است که بسیار اهمیت دارند. این کارکردها عبارتنداند از 1-جامعه پذیری افراد 2- نظارت اجتماعی از طریق تربیت و آموزش اخلاقی 3- ایجاد یگانگی اجتماعی 4- تربیت نیروی متحصص و ماهر مورد نیاز جامعه 5- پرورش سیاسی وچند مورد دیگر.اگر نظام آموزشی رسمی نتواند به این وظایف و کارکردها به درستی جامعه ی عمل بپوشاند به طور غیر مستقیم افراد را به سمت ناهنجاری های اجتماعی سوق می دهد.اگر یک نظام تعلیم و تربیت نتواند هنجارها و قواعد اخلاقی جامعه را به درستی به دانش آموزان انتقال دهد و دانش آموزان نیز در مدرسه به نوعی که مد نظر جامعه می باشد اجتماعی نشوند،آن گاه است که نوجوان و جوان نمی داند رفتار الگو و مورد پذیرش جامعه به درستی چیست! شاید هم می داند کدام هنجارها را باید رعایت نماید اما به دلیل اینکه این ارزشها و هنجارها به درستی در او درونی نشده اند، در بزنگاههای تصمیم گیری نمی داند چگونه باید عمل کند.
شرط لازم وقوع بسیاری از آسیب های اجتماعی ،وجود شرایط اجتماعی – اقتصادی-فرهنگی مناسب بزه اجتماعی است و حتی اگر این شزایط برای فرد فراهم باشد، اما شرط کافی به وجود آمدن یک ناهنجاری . بلکه باید فرد به عنوان یک کنشگراجتماعی رفتار ناهنجار را انتخاب کند. فردی که در خانواده نتواند به درستی مهارتهای مورد نیاز زندگی در جامعه را یاد بگیرد احتمال بیشتری دارد که به آسیبهای اجتماعی دچار گردد . اگر همین فرد نتواند بعدا این مهارتها را در مدرسه و توسط نظام آموزشی بیاموزد، احتمال اینکه در مواقع وشرایط مناسب برای انجام یک ناهنجاری یا بزه سریعتر به سمت انتخاب مسیر اشتباه برود بسیار زیاد می شود. در واقع پیشگیری از آسیبهای اجتماعی در مرحله اول با آموزش مهارتهای اجتماعی زندگی در خانواده و مدرسه صورت می گیرد. آموزش مهارتهای اجتماعی بهتر و مفید تر است که در قالب برنامه های درسی آشکار و پنهان به دانش آموزان آموخته شود.
بین افزایش میزان آسیبهای اجتماعی و عملکرد صحیح و مناسب نظام اموزشی در آموزش مهارتهای اجتماعی و اگاهی اجتماعی رابطه ای مستقیم وجود دارد. با بهتر شدن روند اجتماعی شدن دانش آموزان در مدارس ،میزان گرایش به سمت ناهنجاریهای اجتماعی در بین این دانش آموزان کاهش خواهد یافت.اگر به بررسی پیشینه ی افراد ناهنجار و حتی مجرم در جامعه بپردازیم به راحتی می توانیم این رابطه را پیدا کنیم. کودکان کار در خانواده و در مدرسه(اگر بروند و یا رفته باشند) نتوانسته اند به شکل مناسبی آموزشها و مهارتهای اجتماعی مورد نیاز زندگی در جامعه ی امروز را دریافت نمایند.دیگر افراد ناهنجار از نظر جامعه مانند دزدان، معتادان وارازل و اوباش، همه را به نوعی می توان در دایره ی آسیبهای اجتماعی قرار داد که بخشی از انحرافشان به عدم کارکرد مناسب آموزش و پرورش در جامعه پذیر کردن انها بر می گردد.