الوین تافلر
ترجمه: بابک پاکزاد
تمامی نظامهای آموزشی، از تصور ما نسبت به آینده مایه میگیرند؛ از این رو اگر تصور ما از آینده یک جامعه، با واقعیت موجود آن منطبق نباشد، نظام آموزشی آن جامعه، راه خیانت به جوانانش را در پیش گرفته است.
افراد یک قبیله سرخپوست را در نظر بگیرید که قرنها بر روی رودخانهای مشغول کرجیراندن بودهاند. در خلال این مدت، اقتصاد و فرهنگ قبیله، به ماهیگیری و محصولاتی که با آب همین رودخانه شکل گرفته و همچنین کرجی و ابزار مربوط به آن وابسته شده است. از آنجایی که روند رشد تحولات تکنولوژیک در چنین جامعهای بسیار کند است، جنگ یا شیوع بیماری و دیگر بلایای طبیعی، ضرباهنگ زندگی افراد قبیله را چندان مختل نمیکند. از این رو، برای یک قبیله، داشتن تصوری معقول از آینده خویش کار چندان مشکلی نیست، زیرا تفاوت فاحشی بین امروز و فردا دیده نمیشود و دقیقا براساس همین تصور است که نوع آموزش و پرورش تعیین میشود. تا آنجایی که من اطلاع دارم، با اینکه قبیلهها مدرسهای ندارند، اما از برنامهای آموزشی برخوردارند که شامل مجموعهای از مهارتها، آداب و رسوم و مناسک مذهبی میشود. به عنوان مثال، پسران میآموزند که چگونه مانند پدرانشان، پوست درخت را تراشیده و در تنه آن حفره ایجاد کنند. در چنین سیستمی، تکلیف معلم معلوم است. کار معلم تنها حفظ و انتقال دانشی است که از گذشتگان به ارث رسیده و به کار آیندگان میآید...
ادامه مطلب ...