چند روز پیش در نشستی با چند تن از کارشناسان و نویسندگان حوزه ی اموزش و پرورش بحث مان در گرفت. موضوع بحث، اموزش و پرورش خصوصی و دولتی بود. بیشتر دوستان با حرارت بسیار زیادی از دولتی و رایگان شدن مدارس طرفداری می کردند. دوستان من استدلالشان این بود که آموزش و پرورش دولتی عادلانه تر است. دانش آموزان در کشوری که آموزش و پرورش، رایگان است. بهتر می توانند تحصیل نمایند و در نهایت از برابری بیشتری برخودار هستند. به عنوان مثال کشور سوئد را مثال می زدند که در این کشور تا کلاس نهم همه امکانات تحصیلی رایگان است. حتی لوازم و التحریر! البته درست می گفتند در اکثر کشورها ی جهان تحصیلات ابتدایی و حتی راهنمایی رایگان استو در ایران نیز همینطور، در اصل 30 قانون اساسی دولت را موظف کرده است که شرایط تحصیل رایگان را برای همه ی ملت فراهم نماید. این روش البته خوب است. من هم در ان جلسه با این روش موافق بودم و هستم. اما نکته ای که توسط برخی از کسانی که خود را مدافع رایگان بودن و شاید هم دولتی بودن تحصیلات می دانند نادیده گرفته می شود ، حق امتخاب است! حق انتخاب شیوه ی تحصیل توسط دانش اموز و اولیاء او. اگر ما بپذیریم که در یک کشور فقط بایست آموزش و پرورش دولتی و حتی رایگان حکم فرما باشد و نوعی دیگر از آموزش و پرورش وجود نداشته باشد و تنها بر اساس این دلیل که باعث برابری می گردد کاملا اشتباه است. آموزش و پرورش دولتی و حتی رایگان در یک کشور هیچ وقت به عدالت و برابری اموزشی منتهی نمی شود. چرا که خانواده های توانمند به هر طریق ممکن و از راههای قانونی و حتی غیر قانونی می توانند شرایط بهتر تحصیلی برای فرزندا ن شان فراهم نمایند. این خانواده ها درست است که مجبورند فرزندان خود را به مدارس دولتی بفرستند، اما می توانند از راههای دیگر کاری کنند که دوباره همان نابرابری اموزشی در تحصیل برقرار ماند اما به صورت پنهان! چرا که در ظاهر همه چیز عادلانه است اما در اصل نابرابری وجود دارد. نمونه ی عالی تحصیلات رایگان و دولتی کشورهای کمونیستی سابق و حال حاضر است. در این کشورها اموزش و پرورش کاملا رایگان و دولتی است. آیا عادلانه و برابر هم هست؟ خیر . در این نوع کشورها مردم حق انتخابی در هیچ زمینه ای ندارند حتی در نوع اموزش و محتوای ان برای فرزندانشان. دولت محتوا و شکل و روش آموزش را انتخاب می کند. کسی نمی تواند فارغ از دولت خودش از روشهای نو و جدید در اموزش استفاده نماید و حتی محتوا هم کاملا کنترل شده و غیر خلاقانه است. هر چه دولت از نظر اقتصاد ی ، آموزشی و فرهنگی بر نظام آموزش و پرورش کنترل داشته باشد حق انتخاب و آزادی در تحصیل از دانش اموزان گرفته می شود. درست است که در ظاهر آموزش و پرورش دولتی رایگان است و مردم به طور مستقیم برای تحصیل فرزندانشان پولی پرداخت نمی کنند اما از طرف دیگر امتیازاتی را از دست می دهند که شاید بسیار مهم تر از تحصیل رایگان باشد. در کشور سوئد و کشورهای دیگر هم که تحصیل کاملا رایگان است در ظاهر اینطور است. چرا که در همین کشور هر کس باید حداقل نصف درامد ماهانه ی خود را به عنوان مالیات به دولت پرداخت نماید و در قبال ان می تواند از امتیازات زیادی از طرف دولت برخوردار باشد. در واقع اگر دولتی بخواهد امکاناتی به مردمش بدهد باید از خود مردم مالیات بگیرد و الا قادر به همچنین کاری نیست. اما بطور خلاصه اگر بتوان بهترین شیوه ی اداره ی اموزش و پرورش در یک کشور را انتخاب کرد، به نظر می رسد که ترکیبی از دو نوع اموزش و پرورش خصوصی و دولتی باشد. انهم نه اموزش و پرورشی ایدئولوزیک! بهتر است دولت برای اموزش و پرورش در عرصه هایی وارد شود که بخش غیر دولتی قادر به دادن امکانات و خدمات نیست و هم چنین برای کسانی که قادر به پرداخت بهای تحصیلاتشان نیستند. می توان در قالب یارانه های آموزشی برای گروههای کم درآمد به انها کمک نمود تا به انتخاب خودشان شیوه ی آموزش گرفتن را انتخاب کنند