یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

آیا تلفن همراه می تواند آموزش و پرورش را دگرگون سازد؟

ریک آلن

برگردان : مهدی بهلولی

[توضیح : من چندی پیش،برگردان بخشی از این متن را بر این تارنگار گذاشتم. هم اکنون دوستان می توانند برگردان کامل آن را بخوانند.]

همه پسندی تلفن های هوشمند،همانند درویدها(Droids)،آیفن ها و بلک بری ها(BlackBerries)،که هم اکنون توانایی های چند رسانه ای،GPS،پیامک و صدا دارند،اصلاح گران صنعت و آموزش و پرورش را واداشته تا تلفن همراه را همچون ابزاری فراخور دگرگونی آموزش 12 پایه ای در سده ی بیست و یکم ببینند. گرچه آنها در کنار سودهای نهفته ی این تلفن ها،چالش هایی را هم مطرح می کنند با این رو کارشناسان آموزش چنین می اندیشند که این رایانه های کوچک نیرومند،به دانش آموزان انگیزه می دهند؛ دسترسی همیشگی به ثروت دانش،ابزارها،و کارشناسان اینترنتی را فراهم می سازند؛و از لپ تاپ ها یا رایانه های رومیزی،ارزان تر و فراوان ترند.  

ادامه مطلب ...

لوراکس، محیط ‌زیست و آموزش

محمدرضا نیک ‌نژاد،روزنامه شهروند،ص آخر،8 بهمن 92

 موجودی کوچک، زرد رنگ و تپل با سبیل‌های پُرپشت در مسیری نورانی از آسمان فرود می‌آید و پند و اندرز را می‌آغازد. او خویش را نگهبان درختان می‌خواند و بی‌هیچ زور و فشار و دست‌افزاری، جوان جویای نام و نان را از نابودی درختان منع می‌کند و می‌ترساند. همان جوانی که کامیابی‌اش در گرو بریدن درختان زیبا با برگ‌های سرخِ پنبه‌ای است. اما جوان سرمست از کامیابی‌های پی‌درپی! شورش بر طبیعت را آن‌قدر ادامه می‌دهد که از سرزمین سبز و زیبای خیالی! چیزی جز دود و سیاهی و زشتی بر جای نمی‌ماند. فیلم کارتونی «لوراکس» یکی از ارزشمند‌ترین فیلم‌های آموزشی در پیوند با گرامیداشت و پاسداشتِ محیط‌زیست است. داستان بی‌آن‌که از گچ و تخته و مدرسه و امر و نهی و فرمول و نمره! بهره بگیرد، به ژرف‌ترین و گسترده‌ترین گرفتاری امروزِ جهان، یعنی نابودی زمین می‌پردازد و کودکان را در فرآیندِ نجات زمین با خود همراه و همدل می‌کند.  ابزار این شخصیت کارتونی دوست داشتنی، آینه‌ای از آینده است و بازنمایی سرنوشتی که سیاره نیلگون ما، گیاهان و جانورانِ روی آن را به پایانی دردناک نزدیک می‌کند. امروزه یکی از کارکردهای ارزنده آموزش‌وپرورش را شهروندپروری و آموزش‌های شهروندی می‌دانند و یکی از بخش‌های مهم این گونه آموزش‌ها هم، پاسداری از زیست‌بوم و گرامیداشت آن است. این آموزش‌ها از آن‌رو است که امروزه نگین منظومه شمسی، یعنی زمین بیش از هر زمان دیگری نیاز به یاری دارد. آلودگی هوا، آب و خاک، بهره‌برداری بیش از اندازه از جنگل‌ها، افزایش بیش از اندازه گازهای گلخانه‌ای و بالا رفتن دمای زمین، آب شدن یخ‌های قطبی و دگرگونی ناخوشایند زیستگاه‌های طبیعی انسان و جانداران و...  اندیشمندان را  بر آن داشته است تا شهروندان امروز و نسل‌های فردا را به‌گونه‌ای آموزش دهند که بیش از گذشتگان بر زیستگاه خویش دل بسوزانند و با همیاری و همکاری جهانی، زمینِ به نفس‌افتاده را جانی تازه دهند. از این‌رو سزاوارترین کسانی که باید همزیستی با زمین و گیاهان و جانداران روی آن را بیاموزند، کودکان، نوجوانان و جوانان‌اند. اما این کار آیا از ساختار آموزشی ما
 بر می‌آید؟ دیدگاه حاکم بر فرهنگ آموزشی ما نمره‌گرا و مدرک‌مدار است. این دیدگاه در پستوهای فرهنگ آموزشی ما لانه کرده است و شوربختانه بسیاری از کاربه‌دستان آموزشی نیز هیزم بر این آتش فراگیر می‌ریزند و بر آن دامن می‌زنند، تا جایی که برای درس ریاضی و علوم دوم دبستان کلاس‌های تقویتی می‌گذارند و با خشنودی خبر از انتشار کتاب‌های کمک‌درسی برای دبستانی‌ها می‌دهند! تمرکز بیش از اندازه بر نمره و معدل، آموزش را از مهم‌ترین کارکرد آن یعنی پرورش شهروندان دانا و توانا غافل کرده که پیامد‌های ناگوار آن را هر روز در کوچه و پس‌کوچه‌های شهرهایمان می‌بینیم و حس می‌کنیم و باز هم در را بر پاشنه پیشین می‌گردانیم! بی‌گمان جای چنین آموزش‌هایی در ساختار آموزشی ما خالی است. برای نمونه می‌توان در برنامه درسی دبستان‌ها زنگی را گنجاند و در آن با برپایی گفت‌وگوهایی درباره دشواری‌های زندگی روزمره مانند آلودگی هوا، خشونت، بریدن گسترده درختان، بهره‌برداری بی‌رویه از منابع آب و... اندیشه‌های کودکان و نوجوانان را به بازی گرفت و برای برون‌رفت از این گرفتاری‌ها از آنها راه‌حل خواست یا در این زنگ‌ها فیلم‌هایی مانند لوراکس، پاندای کونگ‌فوکار، بالا (
Up) عصر یخ‌بندان و... را نمایش داد و پس از پایان نمایش، از آنها خواست درباره پیام‌های آن گفت‌وگو کنند و بیندیشند. در فیلم لوراکس، جوانی خام سبب نابودی درختان می‌شود و جوانی دلداده و آگاه، درختان را با تنها «نهال» برجامانده از گذشته از نابودی می‌رهاند! شاید واپسین پیام لوراکس توجه دوباره به «نهالِ» نهان در نهاد کودکان امروز باشد و این‌که گره گرفتاری‌های محیط‌زیستی، به دست آنها گشوده می‌شود و باید با نگاهی دوباره و تازه، این «نهال» را پرورش داد و به بار نشاند. امیدوارم. 

  http://www.shahrvand-newspaper.ir/default/default.aspx?no=205&dn=3&pid=20&rnd=pbHHi2&p=&y=92&m=11&d=08#

تا کفشهایتان گلی نشود جغرافی دان خوبی نخواهید شد!



چند سال پیش دوره ی راهنمایی تدریس می کردم. تاریخ جغرافیا و مطالعات اجتماعیدر کتاب جغرافیا یکی از پایه ها ی راهنمایی جمله ای بود جالب! توصیه ای به دانش آموزان! نوشته بود: تا کفش هایتان گلی نشود جغرافی دان خوبی نخواهید شد! البته به قول برره ای ها این از افعال معکوس است! این حرفها از این نوع اموزش و پرورش بعیداست.شاید کتاب تغییر کرده و این جمله نیز حذف شده باشد اما به نظرمن بسیار جالب می آمدبر خلاف نظام آموزش و پرورش ما که نمی خواهد هیچ دانش اموزی برای یادگیری به خارج از مدرسه برود! همه دانش آموزان پاستوریزه ی پاستوریزه باشند. کفش هایشان گلی نشود. با جامعه آشنا نباشند! با صنعت میانه ای نداشته باشند! بازار هم که اصلا نباید بروند و بازدید کنند چون ممکن است گم شوند. فقط سر همه در کتابهای عهد درشکه باشد تا با نمره های کذایی بیست قبول شوند و شاگرد اول! این خوب است! آموزش و پرورش ما شاگرد اول می خواهد نه شاگرد خلاق! نمره بیست می خواهد نه خلاقیت! همه ی دانش اموزان با ید در مدارس پاستوریزه جمع شوند. درسهای پاستوریزه بخوانند. به موقع بروند به موقع بیایند حرف معلم رو گوش کنند انضباطشان بیست باشد! برای نفس کشیدن هم اجازه بگیرند! در کنکور هم رتبه ی زیر صد بیاورند! کلاس کنکور هم برای عده ای باشه تا پول به جیب بزنند! گاج هم میلیاردی تبلیغ کنه! تا می تونه از خانواده ی بچه های بیچاره ی بدبخت شده توسط بزرگترها پول بگیره ! قلم چی هم مدرسه های جدید بسازه از سود پول فروش کتابهای کمک درسی! چی شده این آموزش و پرورش!

در آموزش و پرورش نوین آزادی مهم ترین فاکتور است

در آموزش و پرورش نوین  آزادی مهم ترین فاکتور است. اگر آزادی  از رابطه ی بین دانش اموز - معلم  یا دانشجو - استاد حذف شود و نظام سلسله مراتبی از اقتدار یک سویه شکل بگیرد، یادگیری خلاقانه صورت نخواهد گرفت.مهمترین ایرادی که می توان به اموزش و پرورش امروز در جهان  و بخصوص در ایران گرفت همین است، نبود آزادی!البته به قول اریک فروم  انسانها از آزادی گریزان اند  چرا که  آزادی همراه خودش مسئولیت دارد  و خیلی از انسانها چون نمی خواهند مسئولیت پذیر باشند در نتیجه دوست ندارند آزادی داشته باشند.  بهترین کار این است ، استاد  و شاگرد  در یک رابطه ی کاملا برابر و آزادانه با هم در تعامل باشند. این تعامل باعث مسئولیت پذیری بیشتر خواهد شد و در نهایت به یادگیری و خلاقیت دو طرفه ختم می شود. بله در اموزش و پرورش  همراه با آزادی معلم  نیز از شاگرد می اموزد  و این بهترین نوع تعلیم  و تربیت است.در مدرسه  های ما  متاسفانه  همه در یک چرخه ی معیوب اقتدار وسلسله مراتب بی خود  گرفتار شده اند. دانش اموز بایست از معلم اطاعت کند- معلم از مدیر - مدیر از رئیس اداره  و..... تا وزیر و......تا ...............!

100 درصد قبولی در مدارس و افت تحصیلی پنهان!

منصور موسوی،روزنامه اعتماد،3 بهمن 92

 این روزها اگر گذرتان به اتاق مدیران مدارس ابتدایی بیفتد، حتما آمار قبولی دانش‌آموزان را به‌صورت نمودارهای میله‌یی پرزرق و برق روی دیوارهای این اتاق مشاهده خواهید کرد؛ جالب است بدانید به هر مدرسه‌یی که مراجعه کنید میله‌های این نمودار را بدون استثنا در بالاترین میزان و مماس با 100 درصد خواهید یافت! ولی آیا تمامی مدارس با صددرصد قبولی دانش‌آموزانش سال تحصیلی را به پایان می‌رسانند؟! جالب است که حتی اگر مصادیق و درجات مقیاس‌های موجود در کارنامه دانش‌آموزان را ملاک قضاوت در این زمینه بدانیم، تمامی مقیاس‌ها را در سطح بالاتر از قابل قبول (حداقل نمره قبولی) خواهیم دید و ظاهرا باید این آمار و ارقام را قابل قبول دانست!اما آیا این مساله که در تمامی مدارس کشور تمامی دانش‌آموزان توانایی کسب حداقل‌های لازم برای ارتقای پایه را دارا هستند، کمی عجیب و دور از واقع نیست؟ آیا دریافت آمار 100 درصدی قبولی از تمامی مدارس یک منطقه یا تمامی مناطق یک استان یا تمامی استان‌های کشور نباید حساسیت واحد‌های ارزشیابی عملکرد و کارشناسان آموزشی را به این مساله برانگیزد؟ اصلا آیا چنین امری از نظر تئوریک و نظری ممکن  است؟طبق آمارهای وزارت آموزش و پرورش در حدود 13 درصد از دانش‌آموزان در مقطع ابتدایی به عنوان دیرآموز شناخته می‌شوند که این دانش‌آموزان بدون کاربرد روش‌هایی خاص، در یادگیری مباحث ساده درسی مشکلات اساسی دارند؛ بدیهی است که از میان این دانش‌آموزان تعدادی نتوانند به مقیاس‌های لازم برای ارتقا به پایه‌های بالاتر را دست یابند؛ همچنین ناهمخوانی سن عقلی و سن تقویمی برخی از دانش‌آموزان ایجاب می‌کند که با تکرار پایه در کلاس‌هایی با دانش‌آموزان همتراز خود به تحصیل بپردازند. البته در میان نظریه‌های یادگیری رویکردی با عنوان «یادگیری در حد تسلط» وجود دارد که معتقد است هر مطلبی را می‌توان به هر دانش‌آموزی آموخت؛ به شرطی که زمان و امکانات کافی مهیا باشد. اما حقیقت امر این است که نسبتی از دانش‌آموزان با بودجه بندی، روش‌های تدریس فعلی و امکانات موجود، توانایی کسب حداقل مقیاس‌های لازم برای ارتقا به پایه بالاتر را ندارند؛ از همین رو «تکرار پایه» به عنوان یک دستورالعمل در ارزشیابی کمی و کیفی-توصیفی در نظر گرفته شده است، تا این قبیل دانش‌آموزان بدون کسب دانش و مهارت‌های لازم به پایه‌های بالاتر وارد نشوند. اما گویا آنچه در شیوه نامه‌ها آمده است و آنچه در مدارس می‌گذرد، تا حد زیادی منطبق بر هم  نیستند. از سوی دیگر اگر پای درد و دل معلمان بنشینید و بحثی در رابطه با این موضوع پای بگیرد، بی‌گمان گلایه‌های این معلمان از مدیران مدارس و روال ارزشیابی دانش‌آموزان حتی در مقطع متوسطه را خواهید شنید؛ اینکه در پایان هر سال تحصیلی با انواع حربه‌ها و فشار و تهدید معلمان را مجبور به نادیده گرفتن مقیاس‌ها و نمرات واقعی ارزشیابی می‌کنند و از آنان می‌خواهند با زیر پای گذاردن وجدان شغلی به تمامی دانش‌آموزان مجوز ارتقا به پایه بالاتر را بدهند! شاید با شنیدن این جملات به ذهن‌تان خطور کند که برخی از مدیران فرصت طلب و متخلف با این اقدام سعی در آمارسازی و ارائه آمار نادرست به ادارات جهت غلو در توان مدیریتی خود و بالاتر نشان دادن سطح قبولی مدارس تحت مدیریت‌شان دارند. اما ماجرا به این سادگی نیست؛ در واقع به اذعان مدیران مدارس، آنان نیز از سوی ادارات جهت ارائه چنین آمارهایی تحت فشار  هستند. معاونت و کارشناسان مقاطع ادامه کار مدیران در پست مدیریت را طبق قانونی نانوشته منوط به دریافت آمار 100 درصد قبولی از سوی آنان کرده‌اند! از نظر نگارنده این کارشکنی و تخلف آشکار، تا سطح معاونان جناب وزیر نیز ادامه می‌یابد؛ وگرنه چگونه تاکنون یکی از معاونان وزارتخانه درباره این آمارهای کذایی حساسیت نشان نداده و سعی در اطلاع از چند و چون ماجرا نکرده است؟! جز این است که به این قبیل کارشکنی‌ها با دید، اغماض و در جهت حفظ بودجه نگریسته می‌شود؟ در واقع تکرار پایه برای نظام آموزشی هزینه بسیاری دارد؛ تمام هزینه‌های مالی و مادی و انسانی که در طول یک سال برای یک دانش‌آموز صرف شده است، باید دوباره و بدون هیچ نتیجه‌یی صرف همان دانش‌آموز شود. اما متاسفانه مسوولان امر با دید کوتاه‌مدت به قضایا، یک نکته اساسی را در نظر نمی‌گیرند؛ اینکه ارتقای دانش‌آموزانی که حداقل‌های لازم برای تحصیل در پایه بالاتر را ندارند و خروج زودهنگام همان دانش‌آموزان در سال‌های آتی از چرخه آموزش، بسیار پر هزینه‌تر از تکرار پایه آنان خواهد بود. زمانی که خروجی مقطع ابتدایی، یک دانش‌آموز کاملا بی‌سواد حتی از نظر توانایی شناخت حروف الفبایی، اعداد دو و چند رقمی و چهار عمل اصلی در ریاضیات باشد، آیا نباید مسوولان به وجود مشکلات اساسی در خرده سیستم ارزشیابی سیستم آموزشی پی ببرند یا حداقل شک  کنند؟متاسفانه پنهان کردن افت تحصیلی دانش‌آموزان با روش‌های غیر متعارف ارمغان دولتی بود که آمارسازی و ارائه آمارهای خلاف واقع از عمده مشخصاتش بود؛ اما آیا با تغییر دولت و روی کار آمدن وزیر جدید آموزش و پرورش نگاه مسوولان به این نقیصه تغییر خواهد کرد؟ یا اینکه باز هم شاهد آمارهای صددرصد قبولی و پنهان نگاه داشتن افت تحصیلی و ممنوعیت تکرار پایه خواهیم بود؟

                                                                                      

http://etemadnewspaper.ir/Released/92-11-03/93.htm#265050