یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

یاداشت های محمد روزبهانی

اجتماعی، فرهنگی،آموزشی

کیفیت آموزش بیشترین تاثیر را در کاهش افت تحصیلی دارد

گفتگو با روزنامه آرمان26  خرداد92

آرمان- روناک حسینی: کاهش افت تحصیلی دانش‌آموزان در هر سه پایه تحصیلی را وزارت آموزش و پرورش دولت دهم به‌تازگی اعلام کرده است. در سه پایه تحصیلی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در چهار سال تحصیلی گذشته آمار افت تحصیلی کم و کمتر شده‌است؛ آن هم زمانی که دوره راهنمایی با آخرین مقطع سوم راهنمایی در سال تحصیلی پیش رو در حال محو شدن است. پیش از این رئیس مرکز آمار، فناوری اطلاعات و ارتباطات وزارت آموزش و پرورش به نقل از باشگاه خبرنگاران اعلام کرده بود که در سال‌های اخیر با اجرای سند تحول بنیادین شاهد کاهش چشمگیر آمار مردودی در همه پایه‌های تحصیلی بوده‌ایم، به‌گونه‌ای که براساس آمار، تعداد مردودین دوره راهنمایی در سال تحصیلی 88-87، یکصدوبیست و چهار هزار و 488نفر، در سال تحصیلی 89-88، نودو هفت هزار و 3 نفر، در سال تحصیلی 90-89، هشتادو یکهزار و 200 نفر و در سال تحصیلی 91-90، هفتادو سه هزار و 80 نفر بوده است که درصد کاهش آن طی سال‌های 91-88 به ترتیب، 1/22،3/16 و 10 درصد و آمار مردودین در دوره ابتدایی در سال تحصیلی 88-87، نود وپنج‌هزار و 617 نفر، در سال تحصیلی89-88، نود ویکهزار و 912 نفر، درسال تحصیلی 90-89، هشتاد و یکهزار و 62 نفر و در سال تحصیلی 91-90، هفتاد هزار و 524 نفر بوده است که درصد کاهش آن طی این سال‌ها به ترتیب، 9/3، 8/11و 13 درصد است. آمار مردودی و افت تحصیلی چه تفاوتی باهم دارند؟ این آمار به چه کار آموزش و پرورش می­آید؟ این کاهش چه دلایلی دارد و نشانه چیست و سوالاتی از این دست که از محمد روزبهانی، معلم و کارشناس آموزشی پرسیدیم.

کاهش مردودی یعنی چه؟

مردودی به آن معنای سابق دیگر وجود ندارد. سابق این‌طور بود که اگر کسی معدل نمراتش زیر 10 می‌شد مردود بود و باید پایه تحصیلی را تکرار می‌کرد. مثلا می‌گفتیم فلان دانش‌آموز سر کلاس، دوساله یا در برخی مواقع سه ساله هم بود. ولی اکنون دیگر چنین قانونی نیست. برای اول دبیرستان تا دو سال پیش هم این قانون بود اما حالا دانش‌آموز می‌تواند درس‌هایی که در آنها نمره قبولی نگرفته با رفتن به پایه بعدی و در طول سال تحصیلی بعد، دوباره امتحان دهد تا نمره قبولی را کسب کند. درحال حاضر بحث افت تحصیلی فرق کرده و نمره قبولی معیار سنجش افت تحصیلی است.

الان چطور است؟

قبلا افت تحصیلی را این‌طور حساب می‌کردند که چند درصد از دانش‌آموزان مجبورند پایه تحصیلی‌شان را دوباره تکرار کنند. برای مثال اگر یک میلیون دانش‌آموز پایه اول دبیرستان داشتیم و از این تعداد 200 هزار نفر مردود می‌شدند می‌گفتیم 20درصد افت تحصیلی داشته‌ایم. ولی امروز به آن معنا نیست چون آن قوانین مردودی از بین رفته است. البته امروز باید شاخص‌ها را جزئی کنیم. مثلا اینکه در درس ریاضی چند نفر نتوانسته‌اند در این مقطع قبول شوند، آن را شاخص افت تحصیلی در درس ریاضی در آن مقطع قرار دهیم. الان بحث بیشتر روی افت تحصیلی است و مردودی کلا کنار گذاشته شده‌است. دانش‌آموز اول دبیرستان با معدل زیر 10 می‌تواند به پایه دوم برود.

و در انتخاب رشته مشکلی ندارد؟

معمولا چنین دانش‌آموزی در رشته‌های ریاضی، تجربی و علوم انسانی ثبت نام نمی‌شود و بیشتر به سمت کارو دانش هدایت‌شان می‌کنند.

این شاخص افت تحصیلی به چه کاری می‌آید؟

هیچ سیستمی صددرصد موفق نیست. کارهای تولیدی را هم بخواهیم در نظر بگیریم به صد درصد نتیجه پیش‌بینی شده نمی‌رسد. مثلا سرمایه اولیه، امکانات تولید و نیروی انسانی را برای تولید یکصد خودکار درنظر می‌گیریم اما در نهایت تعدادی از این خودکارها به مرحله نهایی نمی‌رسد و آن تعدادی که مورد نظرمان بود محصول نخواهیم داشت. بخشی از فرآیند تولید به هدف نمی‌رسد. در آموزش و پرورش نیز به همین منوال. در همه جای دنیا افت تحصیلی را حساب می‌کنند. به این صورت است که مثلا اگر برای یک میلیون ورودی در یک پایه برنامه‌ریزی می‌کنند و امکانات پیش‌بینی می‌کنند چه تعداد از این افراد موفق نمی‌شوند به پایه بعد بروند و این یعنی آموزش و پرورش نتوانسته به صد درصد اهدافش برسد. اینکه آیا عوامل بیرونی دخیل بوده‌اند یا عوامل درونی آموزش و پرورش.

عوامل درونی و بیرونی شامل چه مواردی هستند؟

عوامل درونی مثل ضعف‌هایی که خود مجموعه آموزش و پرورش در نحوه برنامه‌ریزی و عملکرد دارد. مدرسه و معلم‌ها هم از عوامل درونی به حساب می‌آیند. عوامل بیرونی مثل مشکلات خانوادگی، مسائل اقتصادی و اجتماعی که بعضا در اطراف دانش‌آموز وجود دارد.

برای پیدا کردن علت افت تحصیلی کاری هم می­کنند؟

پژوهش‌های زیادی در آموزش و پرورش، در مناطق و استان‌ها صورت می‌گیرد. سالانه ده‌ها پژوهش و پایان‌نامه در رابطه با علل افت تحصیلی انجام می‌شود که در آنها دنبال راهکارهای نوین برای برطرف کردن علت‌ها هستند اما در عمل، تاثیر چندانی مشاهده نمی‌کنیم. البته تعریف مردودی تغییر کرده‌است ولی در خود موضوع مردودی و افت تحصیلی تغییر مثبتی اتفاق نیفتاده است. چون تعریف عوض شده باعث نمی‌شود یک عده از دانش آموزان که نمی‌توانند درس‌ها را با نمره قبولی بگذرانند و به یکباره در امتحانات موفق شوند.

چطور باید افت را پایین آورد؟

افت تحصیلی و کیفیت آموزشی نسبت عکس دارند. هر قدر کیفیت در آموزش بالا تر برود افت تحصیلی کاهش پیدا می‌کند. اما در آموزش و پرورش ما کاهش افت تحصیلی لزوما به دلیل از بین رفتن علت‌های عدم موفقیت دانش‌آموزان نیست. ما گاها با عوض کردن تعریف‌ها، آمارها را جا‌به‌جا می‌کنیم.

چه تعریف‌هایی در طول سال‌های گذشته تغییر کرده؟

برخی مدیران سطح کلان گاهی برای آنکه نشان دهند عملکرد درستی داشته‌اند دست به آمارسازی می‌زنند. یکی از سریع‌ترین راه‌ها برای این کار عددسازی است اما به این معنا نیست که در آمار و اعداد دست می‌برند. چرا که باید برای اعداد توجیه و پشتوانه منطقی وجود داشته باشد. اینجاست که پای عوض شدن تعریف‌ها وسط می‌آید. وقتی تعریفمان از شاخص‌ها عوض می‌شود از یک طرف آمار درست به نظر می‌رسد اما از طرف دیگر مفاهیم، دیگر آن معنای سابق را ندارند.

مثلا؟

خوب از طرف تغییر در مفهوم مردودی و از طرف دیگر صدور بخشنامه‌هایی برای سهل‌گیری در امتحانات و مسائل دیگر. برای مثال سال گذشته گفته شده بود دانش‌آموزان اول راهنمایی همگی باید در امتحانات قبول شوند چرا که نظام آموزشی درحال تغییر است و این آخرین سالی است که پایه اول راهنمایی وجود دارد و این بچه‌ها با ششم ابتدایی سنخیتی ندارند یا همین امسال که همه دانش‌آموزان دوم راهنمایی باید قبول می‌شدند چراکه سال تحصیلی آینده این پایه حذف می‌شود.

پس بالاخره چطور می‌توان افت تحصیلی را کاهش داد؟

مساله ما امروز در آموزش و پرورش، افت تحصیلی نیست. هر سیستمی در هر جای دنیا بازده صددرصد ندارد. درصدی از افت تحصیلی همیشه وجود دارد. این موضوع تنها یک دلیل ندارد و نیاز به پژوهش‌های دقیق و حساب‌شده بیشتری است که بتوان نقاط ضعف واقعی را پیدا کرد. در دنیا تحقیقاتی شده و عواملی شناسایی شده است. اما عواملی وجود دارد که آموزش و پرورش در آنها دخیل نیست. مثلا مشکلات اقتصادی که برخی دانش‌آموزان با آن روبه‌رو هستند. مشکلات خانوادگی، وضعیت سلامت دانش‌آموز و ... . اگر دانش‌آموزی با مشکلات خانوادگی و اقتصادی به مدرسه‌ای با کیفیت هم برود باز نمی‌تواند مثل یک دانش‌آموز عادی موفق شود. حتی شرایط آب و هوایی هم در موفقیت دانش‌آموز نقش دارد.

آب و هوا؟

بله. مثلا در برخی مناطق گرمسیر مانند خوزستان، درکلاسی که دمای 40 تا 45 درجه دارد و دانش‌آموزان از امکانات رفاهی مطلوب برخوردار نیستند، بازده کاری پایین می‌آید. مسائلی خارج از آموزش و پرورش هم وجود دارد که همکاری سایر نهادها و وزارتخانه‌ها را می‌طلبد.

مسائل درون آموزش و پرورش چطور؟

بعضی عوامل طبیعتا برمی‌گردد به سطح کلان مدیریت در آموزش و پرورش. وقتی آموزش و پرورش از کاهش افت تحصیلی می‌گوید منظورش این است که توانسته تاثیر برخی عوامل درونی را کاهش دهد و تغییرات مثبتی انجام داده و جلوی بعضی علت‌های افت تحصیلی را گرفته‌است. یعنی شرایط را بهبود بخشیده و ما باید نتیجه‌اش را در کاهش افت تحصیلی ببینیم. اما واقعیت این است که لااقل آنچه به عنوان یک معلم بعضا شاهد آن هستم، سیر نزولی کیفیت در ارائه خدمات آموزشی است. این را هم از منظر تخصصی و هم از زاویه تجربه کاری می‌گویم.

چرا؟

اگر پای صحبت‌های معلم‌ها و اولیای دانش‌آموزان بنشینید، خودتان دستتان می‌آید. شرایط نه‌چندان مطلوب معلم‌ها از نظر اقتصادی یکی از عوامل این سیر نزولی است. از طرف دیگر مشکلات اقتصادی خانواده‌ها و درگیری با تورم هم در این موضوع دخیل بوده است. برنامه‌های اجرایی آموزش و پرورش نه‌تنها نتوانسته آن‌طور که پیش‌بینی می‌شد، تاثیر مثبتی در بالا بردن کیفیت آموزشی داشته­باشد، بلکه کیفیت تا حدودی پایین هم آمده است و آنچه آموزش و پرورش اعلام می‌کند بعضا محوریت تبلیغاتی دارد. هرچند گفته مسئولان نشانگر پیشرفت است اما در برخی موارد درعمل چندان اینگونه نیست، لااقل نه به آن صورتی که می‌گویند.

غیر از این مساله افت تحصیلی دیگر چه موضوعی وجود دارد؟

یکی از این تبلیغات، هوشمندکردن مدارس است. ما برای هوشمند شدن مدارس دوره دیده‌ایم. تعریف آموزش و پرورش از هوشمندکردن، کامپیوتر و پروژکتور و اسمارت برد است درحالی که تعریف هوشمندسازی در دنیا فرق دارد. مبنای آن آموزش دیجیتالی و شبکه‌کردن مدارس سطح کشور است. تبلیغ می‌شود که فلان تعداد مدرسه هوشمند شده‌اند اما این کار با دادن یک یا چند کامپیوتر و نهایتا اسمارت‌برد به مدارس صورت گرفته‌است. که بعضا مدارسی مانند مدرسه‌های حاشیه تهران از این امکانات کم‌بهره‌اند. هدف گاهی کار تبلیغاتی می‌شود اما باید کار واقعی کرد.

معلمان از رتبه‌بندی چه می‌گویند؟

روزنامه ی آرمان/ 5 مرداد 92

توضیح: روزنامه آرمان در ادامه ی بررسی لایحه تازه ی رتبه بندی شغلی معلمان،دیدگاه های چهار تن از فرهنگیان موافق و مخالف طرح - آقایان فرشاد علی یاری،سید منصور موسوی،مهدی بهلولی و محمد رضا نیک نژاد- را در کنار هم آورده است. با سپاس از همکاران گرامی نام برده شده و سپاس ویژه از خبرنگار خوب و تلاشگر صفحه ی اجتماعی روزنامه آرمان خانم حسینی برای گردآوری این دیدگاه ها،آن را باهم می خوانیم.

 

  

 

 

معلمان از رتبه بندی چه می گویند؟ 

 

آرمان: وزارت آموزش و پرورش مکلف شده ظرف مدت سه سال نظام رتبه‌بندی معلمان را اجرا کند؛ طرحی که به گفته وزیر، آغاز بازمهندسی نیروی انسانی آموزش و پرورش است. مردادماه سال گذشته،‌ کمیسیون آموزش و پرورش جلسه‌ای با وزارتخانه برگزار کرد و در آن جلسه به توافق رسیدند که نظام رتبه‌بندی معلمان در دستور کار قرار بگیرد. البته پیش از این، نظام رتبه‌بندی معلمان در شورای‌عالی آموزش و پرورش به تصویب رسیده بود و به گفته مهدی نویدادهم، دبیرکل شورا برای برخورداری از پایداری بیشتر، لازم بود در مراجع دیگر چون شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و مجلس نیز به تصویب برسد. به نقل از ایسنا و به گفته حمیدرضا حاجی‌بابایی، وزیر آموزش و پرورش، این نظام رتبه‌بندی همزمان در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، مجلس شورای اسلامی و شورای‌عالی آموزش و پرورش درحال بحث و بررسی است و زمانی که مجلس آن را مصوب کند، شورای‌عالی آموزش و پرورش آن را در دستور کار قرار خواهد داد و دولت نیز برای تامین بار مالی آن را مصوب خواهد کرد. بر اساس این نظام رتبه‌بندی، پرونده تعیین سطح معلمان برای قرار گرفتن در رتبه‌های مربی‌معلم، استادیار معلم، دانشیار معلم و استادمعلم در دستور کار قرار می‌گیرد. ضمن آنکه برای تعیین این سطح، معلمان باید شش ماه دوره حرفه معلمی را بگذرانند و پس از گرفتن مجوز گواهی حرفه معلمی، می‌توانند در کلاس‌ها حضور داشته باشند. اما آنچه در این بین حائز اهمیت است، نظر معلمان و کارشناسان آموزشی است؛ افرادی که منطقا، بیش از هر فرد دیگری در رابطه با سرنوشت شغلی خود، صاحبنظرند. در این بین عده‌ای از معلمان و کارشناسان با این موضوع موافق و عده‌ای دیگر مخالفند و هر گروه در رابطه با عقیده خود استدلال‌هایی را مطرح می‌کنند. به نظر می‌رسد نیاز است در زمانی که همه از اجرای نظام رتبه‌بندی حرف می‌زنند، نظرات موافقان و مخالفان را مورد خوانش قرار دهیم.

شتابزده ارزیابی نکنیم

فرشاد علی یاری/ موافق

ارزیابی شتاب‌زده در هیچ کار و تصمیمی نه‌تنها پسندیده نیست بلکه چه بسیار گرفتاری‌هایی پس از این‌گونه ارزیابی‌ها نصیب افراد می‌شود. قضاوت همکاران فرهنگی و دیگران در مورد طرح رتبه‌بندی معلمان نیز نباید از روی شتاب‌زدگی باشد، سعی کنیم واقع بین باشیم. طرح رتبه‌بندی معلمان در مرحله کارشناسی شورای‌عالی آموزش وپرورش است و هنوز عناوین مربوط به این رتبه‌بندی نیز در دست بررسی است. واقعیت این است که یکی از مشکلات عمده آموزش و پرورش، خروج نیروهای کارآمد و نخبه از صحنه آموزش وپرورش است. در اجرای سیاست‌های کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش مبنی بر بالابردن توان مدیریتی منابع انسانی و ارتقای صلاحیت علمی و حرفه‌ای و استقرار نظام پرداخت‌ها براساس تخصص، شایستگی‌ها و عملکرد رقابتی، دولت مکلف است نظام جذب منابع انسانی آموزش وپرورش را تدوین و به تصویب شورای‌عالی انقلاب فرهنگی رسانده واجرا نماید به‌گونه‌ای که حقوق ومزایای آنان از 80 درصد مجموع حقوق و فوق العاده‌های کارکنان مشابه مشمول اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها و موسسات آموزش‌عالی کمتر نباشد. امروزه ما با واقعیتی مواجه هستیم که معلمانی که ادامه تحصیل داده و دارای مدارک عالی هستند همواره مترصد فرصتی هستند تا از آموزش وپرورش به آموزش‌عالی منتقل شوند و مهم‌ترین دلیل آن بی‌عدالتی در توزیع مزایا و حقوق بین آموزش‌عالی و آموزش و پرورش است. حقوق یک معلم با مدرک دکترا در آموزش و پرورش چیزی در حدود 1300000تومان است درحالی که اعضای هیات علمی دانشگاه‌ها با مدرک فوق‌لیسانس چند برابر یک دکترا در آموزش وپرورش دریافت می‌کنند.با این تفاوت که دکترای آموزش وپرورش 24 ساعت در هفته تدریس می‌کند و فوق‌لیسانس آموزش‌عالی 16ساعت در هفته. درحالی که آموزش یک امر ذاتی و فی‌نفسه است یعنی هیچ فرقی بین آموزش در پایه اول ابتدایی با آموزش در مقطع دکترا نمی کند هر دو به‌دنبال یک هدفند وآن تعلیم و تعلم می‌باشد. البته همه معلمان باید از مزایا وحقوق عالی برخوردار شوند. به‌نظر می‌رسد این مشکل ناشی از توجه بیش از حد دولتمردان به آموزش‌عالی است واین سیاست باید تغییر کند. نگارنده با نظام رتبه‌بندی معلمان موافق است ولیکن این طرح نیاز به مطالعات بیشتر و دقیق‌تری دارد. دراین طرح همه معلمان با مدرک کارشناسی می‌توانند دارای رتبه شوند واین باعث رقابت و پویایی نظام آموزش وپرورش خواهد شد و اعتلای منزلت اجتماعی معلمان و افزایش انگیزه آنان را برای خدمت مطلوب به دنبال دارد. ترویج پژوهش‌محور کردن آموزش وپرورش را می‌توان یکی دیگر از فواید این طرح دانست. حال که روزنه‌ای از جنس خدمتگزاری سوسو می‌زند و کلید طلایی برای باز کردن این قفل آهنین درحال ساخته شدن است پس بهتر این است که ما فرهنگیان همگام وهمسو با واقعیت‌گرایی اظهارنظر کنیم. در این راستا موارد ذیل پیشنهاد می‌گردد:1-ایجاد معاونت تحقیقات، تالیفات وپژوهش در آموزش وپرورش 2-تولید فکر واندیشه جایگزین تدریس مطالب ناکارآمد شود. 3- معلمان 12 ساعت تدریس کنند و12 ساعت در مراکز پژوهشی فعالیت نمایند. 4- فصلنامه‌های علمی پژوهشی وعلمی ترویجی ایجاد و مقالات معلمان به‌صورت علمی وهماهنگ با دانش روز منتشر شود. 5- انجمن‌های علمی وتخصصی معلمان تشکیل ومورد حمایت همه‌جانبه قرار گیرند. 6- به دانش‌آموزان پروژه وتحقیق واگذار شود ومعلمان هدایت ومشاوره آنها را به عهده گیرند. 7- معلمان نخبه و خلاق در قالب گروه‌های تخصصی جهت انجام فرصت مطالعاتی به کشورهای پیشرفته سفر نمایند.

ابهام‌زدایی از مسیر پیشرفت شغلی معلمان

سیدمنصور موسوی/ موافق

«وجود هر نظمی بهتر از نبود آن است»؛ در زمینه نظام رتبه‌بندی حرفه‌ای معلمان نیز به نظر می‌رسد قریب به اتفاق معلمان و کارشناسان آموزشی با اصل تهیه و اجرای این طرح مخالفتی نداشته باشند. درواقع اختلاف‌نظرها بیشتر در نحوه اجرای طرح و ابزارهایی است که جهت ارزشیابی عملکرد معلمان مورد استفاده قرار خواهند گرفت. باید اشاره کرد که نظام رتبه‌بندی حرفه‌ای معلمان و نظام ارزشیابی کارکنان در واقع دو روی یک سکه هستند با این تفاوت که نظام رتبه‌بندی حرفه‌ای شامل مولفه‌های دیگری من‌جمله جذب و به‌کارگماری کارکنان، پرداخت دستمزد و مسیر پیشرفت شغلی نیز خواهدبود. تا اینجای بحث گمان نمی کنم اختلاف‌نظری وجود داشته باشد. عمده نقدها و اختلاف‌نظرها در رابطه با شاخص‌های 4گانه‌ای است که برای ارزیابی در نظر گرفته شده است. از میان آنها سه مورد (1-آموزشی 2-پژوهشی 3-اجرایی) با تحصیلات، دانش، مهارت، تجارب، تخصص و در کل شایستگی‌های معلمان در ارتباط است. البته جزئیات این موارد قابل بحث است و نیاز به تحلیل بیشتری دارند اما درمجموع چنان‌که از کلیات طرح برمی‌آید نیم‌نگاهی به شایسته‌سالاری در نظام آموزشی و برقراری عدالت در نظام پرداخت‌ها دارد. تاکید بر مواردی چون تحصیلات مرتبط افراد با حیطه فعالیتی شان، نقش معلمان متخصص و گروه‌های آموزشی در اجرای این طرح، تفکیک ارزشیابی تخصصی از ارزشیابی عملکرد و بها دادن به توانمندی‌های تخصصی در ارتقای رتبه معلمان، نشان از رویکرد نسبتاً علمی و تخصص محور در تهیه و تدوین این طرح دارد. به‌نظرم این طرح با انتقادات جزئی که بر بخش‌هایی از آن (از جمله چیدمان رتبه‌ها و شرایط احراز آنها) وارد است، می‌تواند و باید نقشه راهی برای مدیریت منابع انسانی در نظام آموزشی قلمداد شود. متاسفانه بحث مدیریت منابع انسانی در نظام آموزشی تا کنون مورد کم‌توجهی بوده و نظام آموزشی در این بخش صدماتی را متحمل شده است. حافظه سازمانی، مدیریت دانش و یادگیری سازمانی همگی مباحثی هستند که در ارتباط مستقیم با سیستم ارزیابی عملکرد کارکنان معنا می‌یابد و باعث حفظ و پرورش نیروهای توانمند در سازمان می‌شوند. درنهایت مسائلی چون جذب، به‌کارگماری، حفظ و نگهداری کارکنان در هر سازمان باید بر اساس برنامه‌ای جامع صورت گیرد که این طرح را می‌توان قدم اول در این رابطه لحاظ نمود. چنان‌که در همین طرح پیش بینی شده است، در دوره‌های یکساله گزارش وضعیت اجرای طرح از سوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و شورای انقلاب فرهنگی مورد بررسی و بازبینی قرار خواهند گرفت. با اتخاذ این تدابیر می‌توان اثربخشی این طرح را نیز مورد ارزیابی قرار داد.از نظر بنده نقاط قوت این طرح را می‌توان در مواردی از این قبیل دانست: ابهام‌زدایی از مسیر پیشرفت شغلی معلمان، نظام پرداخت مبتنی بر عملکرد رقابتی، تاکید بیشتربر شاخص‌های حرفه‌ای و تخصصی در ارزیابی عملکرد معلمان، نظام‌مند ساختن آموزش‌های ضمن خدمت، جلوگیری از اعمال نظرات شخصی افراد در رابطه با ارزیابی عملکرد معلمان، درنظر گرفتن پیش‌باید‌های اجرای طرح (در متن پیشنهادی برای تصویب در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی پیش‌بینی شده است که در مدت 5 سال پیش بایست‌های اجرای طرح مهیا گردند) و شاید از همه مهم‌تر مدیریت اثربخش و نظام‌مند منابع انسانی باشد که در سیستم آموزشی تاکنون مصداق درخوری نداشته است.

طرحی که به مدرک‌گرایی می‌انجامد

مهدی بهلولی /مخالف

در این لایحه قرار است حقوق فرهنگیان با افزایش روبه‌رو شود اما منابع مالی این افزایش به روشنی مشخص نیست. آنچه در لایحه آمده اینکه با بالا بردن شمار دانش‌آموزان کلاس در برخی مناطق کشور، کم‌کردن شمار مدرسه‌ها، کلاس‌ها، آموزگاران و عوامل اجرایی مدرسه‌ها این افزایش حقوق تامین می‌شود. اگر هدف لایحه افزایش حقوق فرهنگیان و افزایش انگیزه‌های کاری آنهاست تا به پیروی از اینها، کیفیت آموزش بالاتر رود، با افزایش شمار دانش‌آموزان کلاس و کم کردن مدرسه‌ها و... چیزی به کیفیت افزوده نخواهد شد.ارزیابی شایع از این کار این است که وزارت آموزش و پرورش دولت دهم که در سال‌های گذشته، افزایش سالانه حقوق فرهنگیان را کمتر از نصف تورم درنظر گرفت، می‌خواهد در پایان کارش، افزایشی به حقوق فرهنگیان بدهد و تامین بودجه آن را به گردن دولت یازدهم بیندازد! چنین برنامه‌ای همانند روندی است که در دانشگاه‌ها می‌گذرد البته با یک تفاوت مهم؛ در دانشگاه از آزمون‌های ادواری خبری نیست. گذشته از اینکه کیفیت آموزش به‌راستی تا چه اندازه به سواد آموزگاران بستگی دارد و تا چه اندازه به سازه‌های دیگر آموزشی، نقد جدی‌تر به این لایحه این است که می‌خواهد بر پایه تنبیه و پاداش در حق فرهنگیان، به کیفیت آموزش بیفزاید و حقوق حقه خودشان را با دامن زدن به مدرک‌گرایی به آنها بدهد. بنیاد فلسفی این لایحه، فلسفه رفتارگرایی است. ادواردز دمینگ، نظریه‌پرداز سرشناس آمریکایی مدیریت بر پایه همکاری همه کارکنان، در خرده از بسیاری از سیستم‌های کنونی و نوع مدیریت آنها می‌گوید: «نیرومندترین مانع برای کیفیت و بهره‌وری در دنیای غرب، سیستم ارزیابی شایستگی‌ها و پاداش دادن هاست. این شیوه، عملکرد کوتاه‌مدت را تقویت می‌کند، برنامه‌ریزی بلندمدت و کارگروهی را از بین می‌برد، ترس و رقابت را پرورش می‌دهد... باید دانست که حقوق و دستمزد ایجاد انگیزه نمی کند.» یک هوادار طرح می‌گوید: احتمالا آقای بهلولی خودادامه تحصیل نداده‌اند تا تفاوت درک یک لیسانس با فوق‌لیسانس و دکترا را درک کنند. در پاسخ به این همکار پاسخ کوتاهی که می‌توانم بگویم اینکه در طول 21 سال پیشینه خدمتم در درس ریاضی، هم در تهران و هم در شهرستان ها، بارها با کسانی برخورد نموده‌ام که فوق‌لیسانس ریاضی داشته‌اند و از آنها درخواست ارائه یک مقاله و مطلب یا حضور در کلاس‌های ضمن‌خدمت نموده ام که متاسفانه چیزی به دست مان نرسیده است. به باور من، آموزگار باانگیزه – چه لیسانس باشد و چه بالاتر- می‌تواند به پژوهش پیرامون درس خود بپردازد و کار خودش را به همراه جذابیت‌هایی ارائه کند و با طرح مساله‌های ارزنده، کلاس خود را جذاب کند.جبر 3 دانشگاه، آنالیز 3 و درس‌هایی از این دست چه پیوند سرراستی با اتحادها و مشتق و انتگرال دارد؟ به دستمزد یکسان در برابر کار یکسان باور دارم. مدرک بالاتر و به پیروی از آن دستمزد بیشتر هم نمی‌تواند انگیزه‌بخش باشد. فرق‌گذاری‌های صوری، اگر انگیزه کش و تفرقه افکن نباشد ثمربخش هم نخواهد بود. آنچه در دبستان ضروری‌تر است، شیوه برخورد درست با دانش‌آموز است و نه آشنایی با توپولوژی! دوست گرامی، در زمانه‌ای که کسانی همانند ایوان ایلیچ، از «مدرسه‌زدایی از جامعه» سخن می‌گویند، بی‌گمان، مدرک بالاتر گرفتن، تنها راه باسواد‌تر شدن نخواهد بود.

افزایش حقوق با کاهش خدمات آموزشی

محمدرضا نیک‌نژاد/مخالف

آموزش و پرورش به‌عنوان گسترده ترین سازمان دولتی و نهاد اجتماعی برای دستیابی به هدف‌های کلان آموزشی، نیازمند کارکنانی با انگیزه و تواناست. یکی از روش‌های معمول در پدیدآوری و نهادینه کردن توانایی و انگیزه در کارکنان هر سازمانی، برپایی سامانه ارزشیابی و ارتقای شغلی است. از این روست که مسئولان آموزشی در دولت دهم برای بالا بردن کارایی فرهنگیان، تلاش‌هایی برای دگرگونی شیوه ارتقای شغلی آنها نموده اند. در اینکه آموزش و پرورش مانند هر سازمان دیگری نیازمند چارچوبی برای ارتقای شغلی است، جای بحث و گفت‌وگویی نیست، اما «نظام رتبه‌بندی و حرفه‌ای معلمان و جذب و تامین منابع انسانی» منتشرشده در رسانه‌ها، دارای ایرادهای بنیادین بوده و برخی از هدف ها، با گام‌های تعریف‌شده طرح همخوانی چندانی نداشته و گاه متناقض اند. برای نمونه در بند3 از اهداف طرح می‌خوانیم: «بهبود کیفیت آموزش و پرورش، از طریق افزایش انگیزه معلمان برای خدمت مطلوب» اما هنگامی که به زمینه‌های موردنیاز- از جمله مالی- برای اجرای طرح اشاره می‌کند، چنین می‌آورد: با رعایت موارد فوق، کاهش در تعداد کلاس ها، تعداد مدارس، تعداد معلمان و نیز عوامل اجرایی مورد نیاز به‌عمل می‌آید. این کاهش ظرف 5 سال باید به‌تدریج و با رعایت تمامی جوانب اجرا شود تا منابع مالی حاصل از این کاهش بتواند مبنای اجرای نظام رتبه‌بندی قرار گیرد! کسانی که دستی در آموزش دارند، آگاهند که یکی از صدها علت افت کیفیت آموزشی، شمار فراوان دانش‌آموزان در کلاس است، به‌گونه‌ای که در شهرهای متوسط و پرجمعیت، گاه شمار دانش‌آموزان به 45نفر نیز می‌رسد. اجرای این طرح بی گمان در برخی از نقاط کشور افت بیشتر آموزشی را به همراه خواهد داشت. همچنین طرح درباره مدرسه‌های روستاهایی که امکان افزایش دانش‌آموزان را ندارند، سکوت می‌کند. از سوی دیگر در طرح رتبه بندی، هزینه اجرایی را موکول به کاهش هزینه‌های آموزش و پرورش- ازجمله کاهش خدمات آموزشی و افزایش شمار دانش‌آموزان در یک کلاس- کرده‌اند! که می‌تواند زمینه‌ای برای آشفتگی مالی بیشتر در آموزش و پرورش گردد. این دغدغه هنگامی شگفت‌آورتر می‌شود که نظام رتبه‌بندی، به دنبال افزایش دریافتی هر فرهنگی به 80 درصد استاد دانشگاه همترازش است! از دیگر سو، با بررسی جدول‌های امتیازهای ارتقای شغلی معلمان و با سنجش آن با جدول‌های ارتقای استادان دانشگاه، درمی‌یابیم که مسئولان سامانه آموزشی با کپی برداری از شاخص‌ها و جدول ارتقای شغلی استادان، در پی همانند سازی آموزش و پرورش با آموزش‌عالی هستند.اما آنها تفاوت‌های بنیادین این دو سامانه را به‌حساب نیاورده اند. گستردگی آموزش و پرورش –حتی تا دورترین نقاط کشور، شمار فراوان کارکنان، کمبود بودجه، سن نوآموزان و ... در سنجش با آموزش‌عالی، ارزشیابی شغلی فرهنگیان را دشوار‌تر از استادان کرده است. از این‌رو بیم آن می‌رود که نظام رتبه‌بندی تازه، به سرنوشت لایحه‌هایی مانند خدمات کشوری یا شیوه‌نامه‌های گذشته دچار شود و در پایان- مانند اکنون- فرم‌هایی کلیشه‌ای به مدیران بدهند و آنها نیز به‌گونه‌ای سلیقه‌ای، فرهنگیان را برای ارتقای شغلی یا به دردسر اندازند یا همگی را به نوبت به سطح بالاتر شغلی برسانند. دولت‌ها باید پیش از طراحی هر شیوه‌نامه‌ای، سطح حقوقی فرهنگیان را به اندازه‌ای پذیرفتنی برساند، سپس برای ارتقای آنها به رتبه‌های بالاتر تلاش نماید.

 

http://www.armandaily.ir/?NPN_Id=369&pageno=7

اندرحکایت مدارس دولتی


فرشاد علی‌یاری*
 

آنچه در ذیل می‌آید مشاهدات عینی نگارنده می‌باشد که بیش از 20 سال در مدارس دولتی تدریس نموده و امید است که مسئولان محترم آموزش وپرورش فرصتی برایشان فراهم شود تا این یادداشت مختصر را بخوانند گرچه ممکن است خود نیز از شرح ماوقع آگاه باشند. اکثر امکانات آموزش و پرورش به مدارس خاص اختصاص می‌یابد وحتی از پرداخت سرانه به مدارس دولتی دریغ می‌شود و می‌توان گفت که مدارس دولتی وضعیت سختی را در دهه اخیر سپری می‌کنند. مدیر و کارکنان مدارس دولتی با چه بودجه و سرانه‌ای می‌توانند فضای فیزیکی مدرسه خود را تغییر دهند؟ تمام همت مدیران مدارس دولتی سرپا نگه داشتن واحدهای آموزشی است و 80 درصد انرژی و زمان خود را صرف تامین هزینه‌های مدارس می‌کنند، برخی از این مدارس فاقد کتابخانه، آزمایشگاه و زمین ورزشی استاندارد هستند. تجهیزات وامکانات آموزشی آنها استاندارد نیست و غالبا حالت دکوری دارند علاوه برآن مشکلات بسیارند که تعدادی از آنها را متذکر می‌شوم: سرانه ناکافی فضای آموزشی، نور ناکافی، شرایط غیربهداشتی توالت‌ها، دستشویی‌ها، آبخوری‌ها، وضعیت غیربهداشتی و غیرایمن کلاس‌های درس و محوطه مدرسه، امکان برق‌گرفتگی، آتش‌سوزی، نامناسب بودن تخته، میز و نیمکت دانش‌آموزان و ناکافی بودن امکانات کمک‌های اولیه می‌باشد. وقتی معلم وارد کلاس می‌شود بعضا با یک محیط نامتوازن مواجه می‌شود به گونه‌ای که در و دیوار کلاس به تریبون آزاد دانش‌آموزان تبدیل شده، انواع جملات غیرفرهنگی را می‌توان روی دیوار کلاس و میزها و صندلی‌ها مشاهده کرد و نیز تصاویری که روی دیوار کلاس یا میز و صندلی‌های کلاس نقش بسته‌اند که تاثیر نامطلوب بر روند آموزش و پرورش می‌گذارند. گاهی وضعیت نظافت کلاس‌ها آنچنان نامساعد است که معلم هنگام ورود به کلاس اول باید دستمالی از کیف خود بیرون آورد و صندلی و میز معلم را پاک کند. هنگام ورود و خروج دانش‌آموزان گاهی به علت عدم نظافت چنان گرد و غباری در فضای داخلی مدرسه ایجاد می‌شود که نفس کشیدن در آن فضا سخت و دشوار می‌شود. امکانات آموزشی یک کلاس در مدارس دولتی یک تخته، گچ‌های نامرغوب و گاهی فاقد تخته‌پاکن می‌باشد. سقف بعضی از کلاس‌ها به خاطر نفوذ رطوبت، گچ‌های آن ورقه شده و گاهی حین تدریس تکه‌ای از گچ سقف یا بر سر دانش‌آموز می‌خورد یا بر سر معلم که این اتفاق ممکن است روند تدریس را به کلی مختل کند. میز و صندلی دانش‌آموزان، فرسوده می‌باشند. در کلاس‌ها اکثرا فلزی می‌باشند که رسانای خوبی برای سر وصدا می‌باشند. در این مدارس خبری از هوشمندسازی نیست. در بعضی از این مدارس چند رایانه قدیمی را قرار داده‌اند تحت عنوان سایت مدرسه که دو یا سه تا از آنها درست کار نمی‌کنند . در برگزاری امتحانات میان ترم معلم هرگاه بخواهد امتحان برگزار کند با چند مشکل مواجه است اول اینکه محیط امتحان مساعد نیست، تعداد دانش‌آموزان در کلاس زیاد وشرایط مطلوب برگزاری امتحان را ندارد، دوم اینک وقتی از مدیر ومعاون تقاضای برگه امتحانی می‌کنی برگه‌های کاهی که ساندویچ‌فروش‌ها هم از آنها استفاده می‌کنند به معلم می‌دهند. البته گاهی بعضی از مدیران با دریافت مبلغی از دانش‌آموزان این مشکل را برطرف می‌کنند ولیکن بعضی از مدیران اصرار می‌کنند که دانش‌آموزان باید روی همین برگه‌های کاهی سوالات امتحان خود را بنویسند وپاسخ دهند. هر ماه جلسه شورای دبیران برگزار می‌شود که البته بعضی از مدیران سعی می‌کنند این جلسات را هم برگزار نکنند، در این جلسات مسائل آموزشی، فرهنگی و تربیتی بیان می‌شود و صورتجلسه هم می‌شود ولیکن اکثر موارد تصویب به مرحله عمل نمی‌رسند این صورت جلسات به مناطق آموزش و پرورش نیز ارسال می‌شود که نگارنده بعید می‌داند مدیریت آموزش وپرورش تا کنون آنها را مطالعه کرده باشد و درصدد رفع مشکل برآید البته ممکن است بعضی از مدیران مناطق به این پیشنهادات معلمان توجه کنند. در کل باید گفت که نظرات معلمان عملیاتی نمی‌شوند و مسئولان آموزش وپرورش فقط بخشنامه صادر می‌کنند و مدیران مدارس را موظف به اجرای آن بخشنامه‌ها می‌کنند که ممکن است بعضی از آن بخشنامه‌ها در راستای آموزش یا پرورش نباشند. در نظام آموزش وپرورش توجه به نظرات و پیشنهادات کسی که در خط مقدم آموزش و پرورش می‌باشد مغفول مانده است در حالی که هدف اصلی آموزش و پرورش تربیت نیروی انسانی متعهد و متخصص می‌باشد نه پرداختن به امورات فرعی. آیا با این کمبود بودجه می‌توان به اهداف برنامه‌هایی که تدوین شده است رسید؟ نکته دیگر آنکه مسئولان آموزش و پرورش در اظهاراتشان مرتکب استقرای ناقص می‌شوند یعنی پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان مدارس خاص وبرگزاری المپیاد دانش‌آموزان خاص را به کل نظام آموزش وپرورش تعمیم می‌دهند به‌گونه‌ای که معیار پیشرفت را همان مدارس خاص می‌دانند که در اقلیت قرار دارند پس چرا در اکثریت که همان مدارس دولتی می‌باشند ما پیشرفت چشمگیری نداریم؟ آیا توزیع بودجه آموزش وپرورش عادلانه است؟ عدم تامین بودجه لازم جهت مدارس دولتی ممکن است پیامدهایی داشته باشد که جبران‌ناپذیر باشد. آیا بااین وضعیت می‌توان تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش را اجرا کرد؟ نگارنده در یادداشت‌های آینده به مطالب دیگری از نظام آموزش و پرورش‌ خواهد پرداخت و در یادداشت طرح‌ها، نظرات، راهکارها، پیشنهادات و راه‌های برون‌رفت از این مشکلات را مطرح خواهد کرد، امید آنکه مفید واقع شود.

* کارشناس آموزش و پرورش

روزنامه آرمان 28 خرداد 92

شرط معدل برای ثبت‌نام تخلف است

 

آرمان: بعضی از مدارس دولتی برای ثبت‌نام دانش‌آموزان شرط معدل تعیین می­کنند. خیال معلم­ها و مدیر و معاون هم راحت می­شود که یک بچه سر به راه و درس­خوان پا توی مدرسه­شان می­گذارد و دیگر نیازی به سر وکله زدن­های چند ساعته هر روزه با دانش‌آموزی نیست که به راحتی دنبال مسائل غیردرسی است. ولی آیا شرط گذاشتن و مرز‌بندی بین بچه‌ها را می­شود با نگرش‌های عادلانه تطبیق داد؟ ابراهیم سحرخیز، معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش می­گوید این­که بعضی مدارس دولتی بیایند و برای ثبت‌نام بچه‌ها شرط معدل بگذارند تخلف است؛ مثل سدی که بچه‌ها برای رسیدن به حق تعریف شده­شان مجبور شوند از روی آن بپرند. محمد روزبهانی، آموزگار و کارشناس آموزشی هم می­گوید این کار غیر قانونی است و نابرابری ایجاد می­کند. چرا که سطح امتحانات در مدارس مختلف یکسان نیست و نمره‌ها و معدل دانش‌آموزان نمی­تواند معیار سنجش مناسبی باشد.

تا سلیقه مدیر چه مقرر کند

تا چند سال پیش رسم بود دانش‌آموزانی که معدل زیر 10 دارند با پرداخت مبلغی، جداگانه و در نوبت بعدازظهر در مدارس تحصیل کنند. اما این قانون مدتی است برداشته شده و همه دانش‌آموزان حق ثبت‌نام یکسان در مدارس دولتی دارند. اما امروز به سلیقه مدیران که البته بیشتر هم در مناطق به نسبت مرفه­تر تهران رواج دارد و زیاد در شهرستان­ها همه­گیر نیست، از نام­نویسی دانش‌آموزان با معدل پایین در مدارس دولتی ممانعت به عمل می­آید. اینها را محمد روزبهانی کارشناس آموزش به آرمان می­گوید و ادامه می‌دهد: مدیر می­خواهد محصلانی داشته باشد که بدون ایجاد مشکل در مدرسه زیر دستش، تحصیل کنند. دانش‌آموزانی که نمرات بهتری کسب می‌کنند اغلب خانواده‌های به نسبت مرفه­تری دارند­ و سطح تحصیلات والدینشان بالاتر است. و البته به طور طبیعی این دانش‌آموزان باز هم همان نمرات و معدل بالا را تکرار می­کنند و این را مدرسه به عنوان نشانه‌ای از کیفیت بالای خود تلقی می­کند و این چرخه­ای است که چندان ربطی به کیفیت کار مدیر و معلم ندارد.

برچسبی که ساختار آموزشی به بچه‌ها می­زند

مدارس ایران در مقطع آموزش متوسطه به چند گروه تقسیم می­شوند. مدارس دولتی که به روال­ترین نوع هستند، مدارس خصوصی یا غیرانتفاعی، مدارس استعدادهای درخشان که همگی قبلا زیر نظر سازمان پرورش استعدادهای درخشان بودند و امروز به اذعان مدیر یکی از این مدارس، بسیاری از شهرستان­ها اکنون زیر نظر آموزش و پرورش شهرشان هستند و چند مدرسه در تهران هنوز تحت عنوان سمپاد که با باشگاه دانش پژوهان جوان تلفیق شده به فعالیت مشغول­اند. به غیر از مدارس دولتی باقی مدرسه‌ها برای ورود دانش‌آموزان شروطی را تعیین می­کنند که مطابق با اساسنامه مدرسه­شان باشد. از جمله شرط معدل و قبولی در آزمون ورودی. اما در صورتی که مدارس دولتی نیز دانش‌آموزان را مشروط به داشتن معدل بالا، ثبت‌نام کنند، بقیه دانش‌آموزان که معدل بالایی ندارند کجا باید بروند؟ روزبهانی می­گوید: در مدارس تیزهوشان که بچه‌ها با معدل بالا و قبولی در آزمون وارد مدرسه می­شوند با امکانات به نسبت بهتر مدرسه نتایج بهتری را کسب می­کنند. در ظاهر کیفیت بالاتر است اما در واقع کاملا این طور نیست و خیلی از این برنامه‌ها به نوعی برچسب‌زنی به دانش‌آموزان به حساب می­آید. این‌که مدارس دولتی هم با این برچسب­ها عده­ای را نپذیرند خلاف قانون است. هر چند که قانون نیز گاهی نابرابری تحصیلی ایجاد می­کند. قانونگذار می­خواهد فرصت­های مساوی ایجاد کند اما از دل همین قوانین گاهی نابرابری به وجود می­آید. به عقیده این کارشناس امور آموزشی همه دانش‌آموزان که از سلامت فکری و عقلی برخوردارند می‌توانند در موضوعات مختلف نابغه محسوب شوند اما وقتی به سیستم آموزشی وارد می­شوند با برچسبی که مدیر، معلم، خانواده و جامعه به آنها می‌زنند، می­پذیرند که باهوش نیستند و کاری از آنها برنمی­آید. در واقع این طور نیست و این ما هستیم که از بچه‌ها کسی را می­سازیم که می­بینیم.

ساعات تعیین شده برای دانش‌آموز کافی است

نباید دانش‌آموزانی که برای ثبت‌نام در دوره پیش‌دانشگاهی به مدارس دولتی مراجعه می‌کنند مجبور به ثبت‌نام در کلاس‌های جبرانی کنند زیرا ممکن است دانش‌آموز اصلا قصد نداشته باشد در دانشگاه شرکت کند یا دانش‌آموز توانمندی است و نیاز به حضور دراین کلاس‌ها ندارد یا اینکه تنها در یکی دو درس ضعیف است و تنها می‌خواهد در این درس‌ها ثبت‌نام کند. اولیا در صورت مشاهده این اقدام باید شکایت کنند و مسئولان در حوزه بازرسی نیز باید با مدیران چنین مدارسی که به آیین‌نامه‌ها و بخشنامه‌ها بی‌توجهند برخورد قانونی کنند. اینها صحبت‌های معاون وزیر است که روز گذشته ایلنا منتشر کرد. اما طبعا چیزی که دانش‌آموزان موقع ثبت‌نام به مدارس با آن مواجه می­شوند متفاوت است. رقابتی که دبیرستان­ها برای کسب آمار قبولی بیشتر در آزمون ورودی دانشگاه‌ها دارند چیزی نیست که از دید کسی پنهان باشد. همین دلواپسی از باختن در ماراتن کنکور است که مدیرها را وادار می­کند بچه‌ها را از تابستان به زور به کلاس­های جبرانی بکشند. سحرخیز همچنین می‌گوید: برخلاف مصوبات شورای عالی آموزش و پرورش برخی مدارس یک دوره آموزش کتاب‌های پیش‌دانشگاهی را در تابستان تشکیل می‌دهند که این خلاف قانون است و نباید چنین کلاس‌هایی به صورت اجباری در تابستان به همه دانش‌آموزان تحمیل شود. اینکه تمام دانش‌آموزان را به یک چشم نگاه کنند و آنها را وادار به پرداخت مبالغی برای کلاس‌های فوق برنامه کنند منطقی نیست و رسانه‌ها باید در مقابل آنها بایستند و دوستان در حوزه نظارت و بازرسی نیز باید با آنها برخورد کنند. به گفته روزبهانی کارشناس آموزش، پول گرفتن از دانش‌آموزان در مدارس دولتی خوب نیست و خلاف حق تحصیل رایگان برای همه است که در قانون اساسی آمده. «بچه‌ها 6- 5 روز به مدرسه می­آیند و روزی 6- 5 ساعت هم ساعات درسی­شان است و این ساعات درسی برای بچه‌ها کافی است. چیزی که مشکل دارد روش آموزش است. این­که راه را اشتباه برویم و خیال کنیم با چندبرابر کردن ساعات آموزش به نتیجه­ بهتری می­رسیم اشتباه است. اگر آموزش را یک سیستم فرض کنیم و دانش‌آموز را داده خام این سیستم، و معلم و خانواده و کتاب­ها و... پردازشی باشند روی این ماده خام آنچه که خروجی است بنا به انتظار باید فردی با دانش و مهارت باشد که بتواند در جامعه و زندگی خودش موثر باشد اما در واقع می­بینیم که این طور نیست.» این کارشناس معتقد است اگر ایرادی هست در روش است و با این روش اگر شبانه‌روز هم دانش‌آموز را به کار بگیریم نتیجه دلخواه که همان انسان آگاه، با دانش و مهارت­های زندگی است عایدمان نمی­شود. فریاد شادی دانش‌آموزان موقع تعطیلی مدرسه و سستی­شان موقع ورود نشان از آن دارد که مدرسه آن‌طور که باید و شاید نتوانسته در جذب بچه‌ها به خودش موثر عمل کند. «چیزی که می‌بینیم این است که مدرسه آن کاربرد خلاق و جذاب را برای بچه‌ها ندارد. معدل بالا یا پایین، کلاس­های فوق برنامه و رقابت­هایی از این دست که بین مدارس رواج دارد نمی­تواند مشکلی اساسی از دانش‌آموز را حل کند. شاید اگر خانواده برای بچه‌ها پول بیشتری خرج کند احساس کند که به بچه خدمت کرده است و مربیان هم از این موضوع راضی باشند ولی در کل نتیجه­ای که اصل آموزش به دنبال آن است با این کار به دست نمی­آید.»



 

کیفیت زندگی کاری معلمان


 

این روزها احتمالا همه ما از طریق رسانه‌های مختلف در جریان روز و هفته معلم قرار گرفته‌ایم و بسیار از مسائل و مشکلات این قشر مهم جامعه شنیده‌ایم. اما شاید نمی‌دانیم که این قشر دقیقا مسائل و مشکلاتشان چیست و وضعیت مطلوب برای افراد شاغل در آن باید چگونه باشد! برای اینکه بهتر متوجه شویم وضع موجود و مطلوب یک شغل چگونه است، بهترین کار این است که آن شغل را با شاخص‌های استانداردی که در دنیای امروز مورد پذیرش عموم متخصصین است بسنجیم. به این شاخص‌ها، ویژگی‌های کیفیت زندگی کاری می‌گویند که شامل چند بعد است. ابعاد یک زندگی کاری با کیفیت به این ترتیب است-1-دستمزد کافی و منصفانه 2-شرایط کاری امن و سالم 3-فرصت برای استفاده از استعدادها و خلاقیت‌های انسانی 4-حقوق فردی 5- رابطه کار و بقیه زندگی و یکی دو مورد دیگر. ما با همین پنج ویژگی وضعیت زندگی کاری معلمان را مورد کنکاش قرار می‌دهیم تا ببینیم چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود. اولین مورد دستمزد کافی و منصفانه است. سوال این است که آیا امروزه معلمان در کشور ما از حقوق کافی و منصفانه برخوردارند؟ و جوابی که از زبان مسئولان و معلمان تواماً می‌شنویم این است، خیر! اگر سری به سایت‌ها و روزنامه‌ها بزنیم از زبان نمایندگان مجلس، وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولان بارها شنیده‌ایم که فرهنگیان از نظر حقوق شرایط مطلوبی ندارند. دومین ویژگی که شرایط کاری امن و سالم است را بررسی می‌کنیم. به عنوان مثال سرانه استاندارد فضای کلاسی برای هر دانش‌آموز 5/2 متر است! یعنی برای 35 نفر دانش‌آموز تقریبا کلاسی 80 متری و شاید هم بیشتر نیاز است با وضعیت نور مناسب و میز و صندلی استاندارد! آیا این شرایط برای دانش‌آموزان و معلمان فراهم است؟ خیر!پس ویژگی دوم هم مطلوب نیست. محیط و فضای فیزیکی برخی مدارس کشور در حد استاندارد‌های جهانی نیست. با سر زدن به تعدادی از مدارس در روستاهای کشور، می‌توانیم این وضعیت نامطلوب بعضی مدارس را مشاهده کنیم. در بررسی کیفیت زندگی کاری هر قشر، اگر دو ویژگی دستمزد کافی و منصفانه و شرایط کاری ایمن و سالم در حد مطلوبی نباشد می‌توان به راحتی گفت که این شغل از کیفیت کاری پایینی برخوردار است و دیگرنیازی به بررسی بقیه ابعاد نباشد، اما ما سایر ویژگی‌ها را نیز بررسی می‌کنیم. یک شغل خوب باید به فرد فرصت استفاده از استعدادها و خلاقیت‌های انسانی‌اش را بدهد. شغل معلمی در ایران تا حدودی این فرصت را در اختیار معلم قرار داده است اما در این بین گاهی برخی مدیران این فرصت را از معلم می‌گیرند. در نتیجه جایی برای استفاده از خلاقیت‌ها و استعدادهای او نمی‌ماند. معلمانی بیشترین موفقیت را در امر تدریس دارند که از روش‌های خلاقانه به آسانی و بدون ترس استفاده می‌کنند و دقیقا در چارچوب‌های خشک و بی‌روح عمل نمی‌نمایند. ویژگی دیگری که بودنش نشانه وضعیت مطلوب کاری و نبودنش نشانه وضعیت نامطلوب است، حقوق فردی است. به‌خصوص اجازه دادن به معلمان تا به راحتی و بدون واهمه از مدیران خود سوال یا انتقاد نمایند. این آزادی فردی باعث می‌شود تا بتواند در محیط کار از احساس آزادی و استقلال نسبی مناسبی برخوردار باشند چرا که در نبود این احساس آزادی و استقلال امر تدریس و یادگیری به‌خوبی تحقق پیدا نمی‌کند و کیفیت زندگی کاری کاهش پیدا می‌کند. آخرین ویژگی یک زندگی کاری خوب این است که کار و شغل جای خودش باشد و سایر ابعاد زندگی جای خودش! یعنی وظایف شغلی به فرد اجازه دهد که به دیگر نقش‌های زندگی‌اش عمل نماید. در واقع شغل نباید همه زندگی فرد را تحت تاثیر قرار دهد. در صورتی که معلمان به دلیل نبود دستمزد کافی ناچارند که ساعات بیشتری را به تدریس و امر آموزش چه به صورت اضافه تدریس، کلاس خصوصی و تدریس در آموزشگاه بپردازند یا در صورت نبود این فرصت‌های درون شغلی با روی آوردن به شغل دوم کمی و کاستی زندگیشان را برطرف نمایند. به هرصورت با نگاه به ویژگی‌های مطلوب زندگی کاری معلمان به این نکته پی می‌بریم که وضعیت شغلی برخی معلمان در شرایط مطلوبی قرار ندارد. جامعه و به‌خصوص مسئولان مرتبط با این قشر تاثیرگذار، می‌بایست هر چه سریع‌تر برای حل این مشکلات اقداماتی انجام دهند.

* معلم و دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی